۱۳۸۸ اسفند ۱, شنبه

پدر سوخته !

پدر سوخته !
ادبیات شاهانه به چیزی غیر از خودش شبیه نیست،   " رعیّت را چه به این غلط ها .....این پدر سوخته ها را چه به این ( ....) خوری ها ..." این جمله ها و مشابه آنها بارها و بارها از زبان نشستگان بر اریکه قدرت و تکیه زدگان بر مقام فرادستی بیرون آمده است، البته با تفاوت هائی گاه عریان و آشکار و گاه همین منطق و همین ایده اما با آراستگی در کلمه و جمله تا کمی از زُمختی بیرون آید و بهداشتی شود. 

و صد البته همه کلمه هائی از این جنس با محتوائی از "هیچ انگاری مردم"  جوهره ای ثابت و یکسان دارند.
قرن ها پیش فرعون بر تخت روان سوار می شد و مردمانش را تحقیر می کرد تا از آنان سواری بگیرد و نیز شاهانی طی صدها سال آمدند و چوب به دست و ناسزا به زبان بر گُرده مردم نشستند و خود را مالک مال و جان و ناموس مردم دیدند و عبارت "رعیّت پدر سوخته"  از زبانشان نمی افتاد، اما اکنون شاید انسان ها پا به مرحله ای گذاشته اند که دیگر شاهد شنیدن این نوع کلمه ها از حاکمانشان نیستند به عوضش گل و بلبل و لبخند و چاکرم و نوکرم و مخلصم و فدایتان شوم تا دلت بخواهد شنیده می شود.
کلمه ها و جمله هائی زیبا و دل چسب و دل نشین که با شنیدنش قند توی دل آب می شود و انسان می ماند که چطور اینقدر رعیت پا برهنه، یک لا قبا، یقه چرکین این همه عزیز و دُرّ دانه است که همه حاضرند برایش بمیرند و فدایش شوند،  اما  چه منطقی در پشت آن جمله های زیبا نهفته است، منطقی که نه در حرف و سخن بلکه در عمل آیا حاضر است که تن به خواسته های مردم دهد ؟ از  باب نمونه اگر مردم از او چیزی خواستند که خود نمی پسندد آیا همان مردم همچنان عزیز می مانند یا آنکه تبدیل به گمراهانی می شوند که البته به زور هم که شده باید هدایتشان کرد
مهمتر از اینکه آدم هائی بروند و حاکمانی جابجا شوند این استکه منطق حکومت و نوع نگاه حاکمان به مردم تغییر کند
منطقی که مردم را همچون رمه موجوداتی قابل ترحّم و ناتوان می بیند که هیچ حق و اختیاری از خود ندارند، آیا  چنین منطقی جای خود را به اندیشه ای داده است  که مردم را صاحب حق می داند که می توانند تصمیم بگیرند که چه بشود و چه نشود، آیا با جابجائی آدم ها و تغییر در ادبیات حاکمان این منطق ها نیز جابجا شده است ؟
ادبیات کوچه خیابانی عصر قاجار ، جای خودش را به  " ادبیات ویترینی"  دنیای مُدرن داده است،  آیا باور و نگاه حاکمان نیز به همان میزان تغییر کرده است و یا آنکه گاه شاهد باز تولید همان نگاه های سلطان -  شبانی اما البته در لباس ادبیاتی زیبا و دلنشین هستیم، کمی جای تامّل دارد.

آخوند سوسیالیست

آخوند سوسیالیست
هر گاه سخن از آزادی می رود ، برخی گمان می کنند ساختار استبدادی نظام سیاسی؛ مانع بزرگی فرا روی آزادی است، البته اینکه "ساختار غیر دموکراتیک محدودگر" مانعی برای دستیابی به آزادی است، شکی نیست اما به نظر می رسد قبل از هر چیزی "جزم اندیشی مذهبی و تحجّر فکری" بزرگترین مانع در برابر تحقق آزادی ها است
وقتی پای جزم اندیشی و تحجر به میان آید، دیگر نوبت به نظام سیاسی نمی رسد در جامعه ای که حاکم و حکومتی هم بر فرض نباشد، اگر نگاههای تنگ و تاریک به نام دین و مذهب رواج یابد، خطرناکتر از هر جائی دیگر ریشه آزادی خواهی خشکانده می شود.

جامعه برای رهیدن از زنجیر های استبداد و دستیابی به آزادی نیاز به رهیدن از افکار و اندیشه های متحجرانه ای، که گاه به نام دین به او عرضه می شود، دارد؛ همیشه در عالم روشنفکری این دعوا بوده که عده ای تمام همّ و غم شان فقط اصلاح ساختار سیاسی است، غافل از اینکه تا برخی توجیهات غیر عقلانی عوام پسند دینی هست همچنان درب بر روی همان پاشنه همیشگی می گردد !!
مانع آزادی، منحصر در استبداد حکومتی نیست، خدا شاهد است،" تحجرفکری و جزم اندیشی دینی از هر چیزی برای آزادی خطر ناکتر است.
یک نمونه را برایتان می آورم که ببینید فضای غبار گرفته از جزم اندیشی و تحجر چگونه گویندگان مذهبی را از گفتن و نوشتن حقیقت باز می دارد
"آقا میرزا یوسف شمس الافاضل خراسانی" یکی از عالمان دینی مشروطه طلب است در کتاب خود به تشریح انواع حکومت ها می پردازد تا به موضوع حکومت جمهوری می رسد، می نویسد :
"باری فروعات دولت جمهوری زیاد است و حقیر تکلیف تشریح آن را ندارد که اتقوا من مواضع التهمه .....ای قلم شکسته سرکشته امشب تو را قسم دهم به حق والقلم و ما یسطرون دست از سر ما بردار و بگذار به همان مطالعه کتب علمیه متداوله مشغول باشیم و از اینگونه حرف ها ننویسیم، صبح زود اگر طلاب بیایند و بفهمند، خواهند گفت جمهوری خواه یا سوسیالیست شده ای" . ای دوست ! خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل.

نگاه نو

من و تو قربانی جهل مردم ایم !

من و تو قربانی جهل مردم ایم !
پرده اول : ابوذر خسته و گرد و غبار بر صورت نشسته آماده رفتن به ربذه می شود همان جائی که حاکم خواسته او را به جرم حق گوئی اش آنجا فرستدبه دیدار علی می رود ....خبر او را در نخلستانی دارد حاشیه ی شهر به آنجا رفت که دید در کنار نهری آب می کشاند به سوی نخل ها ....نشست و دو زانو را در بغل گرفت و رو به علی گفت :
علی جان ؛ من و تو قربانی جهل مردم ایم
* * * * * * * * *
پرده دوم
تیر همچون باران از هر سو می بارد و جهنمی از آتش در قلب جنگل های سبز گیلان بر پاست و میرزا کوچک در کنار یار همیشگی اش دکتر حشمت همچنان در برابر دشمن مقاومت می کند و به مانند دو سرباز وفادار به سوی دشمن تیر می اندازند که در آن حال میرزا رو به دکتر حشمت می گوید :
- آمده بودیم که بنیاد ظلم بسوزانیم و نهضتی در اندازیم
و دکتر حشمت لبخند بر لب می گوید :
- میرزا !! میرزا بنیاد ظلم در دل آدم های نادان است بر کندن استبداد دشوار نیست اما چه باید کرد با نادانی توده ها !
* * * * * *
دو پرده از عبرت های تاریخ را آوردم که ببینیم و بدانیم همه ی بلاها و مصیبت ها از کجاست بدانیم که بنیاد ظلم بر چه چیز استوار است و چگونه باقی می ماند شک نکنیم بنیاد
ظلم قبل از آنکه به زور قرار گیرد بر روی جهل و نادانی استوار است همه ی تاریخ گواه بر درستی این نکته است.

معلمان چند شغله و آرزوهای بزرگ !

سخن معلم


عدم تناسب و هماهنگی میان درآمد ها از یک سو و نیز هزینه ها باعث شده است که کارمندان و از آن جمله " معلمان " برای ایجاد بالانس میان این دو به مشاغل دیگر روی آورند .
شاید کم تر مسئولی یافت شود که از این واقعیت آگاه نباشد و بارها از زبان آن ها به این مسائل اشاره گردیده است

نورالله حيدري عضو كميسيون آموزش مجلس در این مورد می گوید :


"از دلايلي كه مانع تحول بنيادين در آموزش و پرورش مي‌شود، مي‌توان به دو شغله بودن فرهنگيان، عدم مديريت دقيق در آموزش و پرورش، انگيزه نداشتن معلمان و دانش‌آموزان در مدارس و نبود شادي و نشاط در مدارس كشور اشاره كرد."


فارس - 88/11/30


اما همین فرد در ادامه سخن خود راه حل را این گونه بیان می کند :


" براي اينكه آموزش و پرورش را از بحران خارج كنيم، بايد در نخستين گام زيرساخت‌‌هاي آن تغيير كند و سپس به سمت اصلاح آنها پيش رويم.


حيدري افزود: يكي از راهكارهايي كه مي‌توان از طريق آن بخشي از مشكلات آموزش و پرورش را رفع كرد، احياي قانون معاونت پرورشي است كه اين عمل بايد از طريق ايجاد يك ظرفيت جديد در ساختار دروني آموزش و پرورش صورت گيرد و اين عمل به شرطي موفق آميز خواهد بود كه دقيق و كامل اجرايي شود و مانند سال‌هاي گذشته به صورت نيمه‌كاره رها نشود."


مشخص نیست چه رابطه ای میان دو شغله بودن معلمان ، تحول بنیادین در آموزش و پرورش و احیای قانون معاونت پرورشی وجود دارد !


دو شلغه بودن معلمان باعث شده است که آن ها اکثرا و یا بعضا نتوانند اطلاعات و دانش خود را به روزکنند و همین عامل به شدت بر نفوذ و اقتدار معلم تاثیر مخربی گذاشته است .


شاید دانش آموزان در برخی آیتم ها جلوتر از معلمان خود باشند .


در هر حال ، معلمان باید از نظر معیشت و اقتصاد زندگی دغدغه ای نداشته باشند و اما به نظر می رسد راه حل آن در تصورات و افکاری که این مسئولان دارند نگنجد ....

اهميت فلسفه آموزش و پرورش در تربيت معلم براي توسعه پايدارآموزش(بخش يكم)

نويسنده : توران آكمن اركيليچ. دانشگاه آناتولي- تركيه
مترجم : واحد ترجمه كانون صنفي معلمان ايران

چكيده: هدف اصلي اين مطالعه بررسي و توصيف يك فلسفه آموزشي كاربردي است،از طريق مقايسه فلسفه هاي آموزشي اصلي با استفاده ازسوالات مشخص و از طريق تعيين ويژگي هاي بنيادي براي توسعه پايدار آموزش. به اين منظور قلسفه هاي آموزشي پايدار گرايي ، بنياد گرايي تربيتي ، هستي گرايي ( اگزيستانسياليسم)، پيشرفت گرايي و بازسازي گرايي ، براساس برنامه آموزشي ، روش هاي آموزشي ، شيوه مديريت كلاس درس، ارزشيابي و نقش معلم ( دركلاس) مورد بحث قرار گرفته اند. در نهايت، هر فلسفه آموزشي، هم از طريق نسبت آن با فلسفه هاي آموزشي ديگر و هم از طريق ويژگي هاي اساسي كيفيت توسعه پايدار آموزش ( ESD) مورد بررسي قرار خواهد گرفت. به منظور دستيابي به اين هدف، روشي به صورت زير، پي گرفته مي شود:
نخست به منظور ترسيم چشم اندازي نظري ، اهميت فلسفه در فرآيند آموزش به طور خلاصه بررسي مي شود. سپس ويژگي هاي اساسي فلسفه هاي آموزشي، توضيح داده خواهد شد. در پايان با ارائه ويژگي هاي اصلي توسعه پايدار آموزش (ESD) وضعيت مورد بحث قرار مي گيرد.
اهميت فلسفه در آموزش و پرورش

  تعريف هاي بسيار متفاوتي از آموزش مي تواند مطرح شود. اما در حالت كلي، آموزش فرايندي است هدفمند براي ايجاد تغيير رفتار مطلوب در مقطعي از زندگي هر فرد. به بيان ديگر،آموزش مي تواند به عنوان سنجش فرآيند ياددهي – يادگيري و ارزيابي تغييرات رفتاري مطلوب درفرد، درنظر گرفته شود. در اين مورد مي توان گفت يك برنامه آموزشي چهار مولفه را در بر مي گيرد كه با عنوان هدف ، محتوا ، فرآيند ياددهي- يادگيري و ارزشيابي تنظيم مي شود.
اهميت يا ضرورت فلسفه، براي هر فرآيند آموزشي را، به صورت زير مي توان خلاصه نمود: در وهله اول، معلم و فلسفه تربيتي،اجزا مهم هر فرآيند آموزشي محسوب مي شوند. اگرچه در فرآيند آموزش و برنامه ريزي درسي، سازه(فاكتور)هاي موثر اجتماعي ، اقتصادي ، آموزشي وجود دارند؛فلسفه تربيتي مي تواند به عنوان سازه بنيادين براي يك كارآموز معلمي به حساب آيد. بنابراين، سامانه ( نظام ) تربيت معلم، براي توسعه پايدار،بايد مورد آزمايش و بازنگري قرار گيرد. با توجه به اين واقعيت ها،لازم است فلسفه تربيتي اي در مراكز تربيت معلم، شناسانده و تدريس شود كه كاربردي بوده و قابل اجرا باشد.
  فلسفه، پاره ي مهم هرفرآيند آموزشي است. هيچ سامانه آموزشي، بدون وجود يك رويكرد فلسفي نمي تواند در نظر گرفته شود. بدون رويكردي فلسفي، مي توان گفت فرد در تاريكي گام بر مي دارد. فلسفه آموزشي شخصي يك معلم، پاره اي مهم در رويكرد او به راهنمايي كودكان به سوي يك مسير روشن است.
فلسفه ي آموزش و پرورش، نقش مهمي در تعليم و تربيت دارد؛ به بيان بهتر،مي توان گفت فلسفه چرايي و چگونگي رسيدن به هدف را نشان مي دهد.(بنابراين) اگر"فلسفه را مغز فرآيند آموزش " بدانيم، سخن نادرستي نگفته ايم . همان گونه كه در پي آيد ، معلم يا مجري با به كارگيري فلسفه تربيتي مي تواند برنامه اي را طراحي كند يا روشي را به كاربرد.
فلسفه آموزشي، دور نمايي است كه هرمعلم،مدرسه و مديري،خواه نا خواه، از آن تاثير مي پذيرد. در فرآيند يادگيري ، فلسفه، پايه ي سازنده دانش را در اختيارفراگيرمي گذارد. دانش ، فلسفه و آموزش، جنبه هاي كليدي در آفرينش و بقا جامعه هستند .
فلسفه به معلمان و مديران براي گرفتن تصميم هاي خردمندانه ياري مي رساند. فرآيند آموزش در بر گيرنده انواع گوناگوني از تصميم گيري و ارزشيابي هاي آموزشي است كه فلسفه آن هارا پشتيباني مي كند .آنها مي توانند به عنوان تصميم هاي پيش ازآموزش،به هنگام آموزش و پس از بخشي از آموزش، طبقه بندي شوند.
  فلسفه مي تواند،در سامانه ي آموزشي،همچون قلبي تپنده،هدف ها را جاري سازد. در پاسخ به بسياري پرسش ها،ياري رسان باشد و تصميم گيري از ميان گزينه هاي گوناگون را ممكن نمايد. فلسفه ها،مي توانند به برنامه ريزان آموزشي و آموزگاران،به راه هاي مختلفي كمك كنند. هدف آموزش را يادآوري نمايند،جهت آموزش و رفتارهاي يادگيري در مدرسه را،روشن سازند؛(همچنين)نقش كارگزاران مدرسه را تعريف كنند و گزينش راهبرد و رويه هاي آموزشي در كلاس درس را،راهنما باشند.
  به هنگام فرايند آموزش، اين كه كدام فلسفه يا فيلسوفان آموزشي،شايسته است يا به كار مي آيد،امري پيچيده و پرسشي سخت است. اين كه جامعه،كدام يك را بايد برگزيند نيز، پرسشي است كه شايد پاسخ" درست يا نادرست" نداشته باشد. در حالي كه، برخي آموزشگران از يك فلسفه پيروي مي كنند،ديگراني اما، چند نظريه را،درهم مي آميزند و فلسفه اي برگرفته(از آنها) را،مي پرورانند. در حقيقت،فلسفه هاي گوناگوني مي تواند وجود داشته باشد. در اين ميان،شش تا از فلسفه هايي كه عمومآ،فلسفه هاي بنيادي در آموزش ناميده مي شوند-پايدارگرايي،بنيادگرايي(ذات گرايي)،هستي گرايي، آزمايش گرايي،پيشرفت گرايي و بازسازيي گرايي- در اين پژوهش،مورد بحث قرار مي گيرند.  

مدارس غیر انتفاعی نمی توانند مدلی مناسب و کارا برای خصوصی شدن در آموزش و پرورش باشند



رئیس سازمان خصوصی سازی به جای مدال به فکر رتبه جهانی دانش آموزان ایرانی در خواندن و نوشتن باشند !
بی زحمت !

چندی قبل دبیر کل شورای عالی آموزش و پرورش از پیشنهاد تخصیص سرانه آموزشی در سبد مصرف خانوار در روند تهیه سند ملی آموزش و پرورش خبر داد.

خبر و تحلیل را در این جا بخوانید ( 1 )
به تازگی رييس سازمان خصوصي‌سازي از واگذاري مديريت مدارس به بخش خصوصي در صورت خصوصي‌سازي آموزش و پرورش خبر داده است .


بخوانید :
" خصوصي‌سازي به مدارس رسيد


موج- رييس سازمان خصوصي‌سازي از واگذاري مديريت مدارس به بخش خصوصي در صورت خصوصي‌سازي آموزش و پرورش خبر داد. «غلامرضا حيدري کردزنگنه» در خصوص خصوصي‌سازي مدارس به تهيه لايحه‌اي بر اساس قانون خدمات کشوري اشاره کرد که با توجه به قانون سياست‌هاي کلي اصل44، دولت ملزم به ارائه اين لايحه ظرف يکسال است.
وي اظهار داشت: بر اساس ماده 16 قانون خدمات کشوري مي‌توان براساس قيمت‌هاي تمام شده، برون سپاري را در مدارس انجام داد. وي با تاکيد بر آموزش مناسب در مدارس غيرانتفاعي به مقايسه مدارس دولتي و غيرانتفاعي در کسب مدال‌هاي المپياد پرداخت که به‌رغم آموزش 8/7‌درصدي دانش‌آموزان در مدارس غيرانتفاعي، اين مدارس موفق به کسب 59 مدال شده‌اند. وي ادامه داد: اين درحالي است که آموزش 2/92‌درصدي دانش آموزان در مدارس دولتي صورت مي‌گيرد و اين مدارس در مجموع موفق به کسب يک مدال المپياد شده‌اند.


کرد زنگنه تصريح کرد: به‌رغم پرداخت هزينه‌هاي آموزش و پرورش از سوي دولت، بازدهي مناسبي از اين مدارس حاصل نمي‌شود. وي با اشاره به تجربه ساير کشورها در برون‌سپاري آموزش و پرورش کودکان و نوجوانان گفت: هزينه‌هاي آموزش و پرورش در قالب کوپن‌هاي آموزشي به خانواده‌ها پرداخت مي‌شود که تلاش مدارس در کسب تعداد کوپن‌هاي آموزشي از سوي خانواده منجر به ايجاد رقابت و افزايش کيفيت آموزش مي‌شود. وي اضافه کرد: در لايحه 16 خدمات کشوري اين مکانيزم پيش‌بيني شده است که بر اساس آن دولت مي‌تواند قيمت تمام شده آموزش و پرورش را برون‌سپاري کند.


به گفته رييس سازمان خصوصي‌سازي، با اجراي اين لايحه اداره مدارس به صورت پيمان مديريت انجام مي‌شود. "

شنبه 1 اسفند 1388
کد خبر : DEN- 196542


سیستم دولتی برای پردازش امور در جامعه ما پاسخگو نیست و به هر حال مدارس دولتی هم جزیی از این سیستم ناکارآمد به شمار می رود.


اما مهم این است  یک مقام مسئول در این مملکت در حیطه ای وارد می شود که به نظر می رسد در حوزه تخصص و یا علم ایشان نباشد !


رئیس سازمان خصوصی سازی مدارس غیر انتفاعی را مدلی مناسب برای پیاده شدن در مدارس دولتی معرفی کرده است !


این در حالی است که شواهد و مدارک حاکی از آن است که این گونه مدارس در آستانه بحران و ورشکستگی قرار دارند !


به این خبر از جام جم توجه کنید :


" بحران ورشكستگي مدارس غيرانتفاعي‌
جام جم آنلاين: در حالي كه به نظر مي‌رسد راه‌اندازي يك مدرسه غيرانتفاعي آن هم با اخذ شهريه‌هاي چند ميليون توماني، هر سال سود سرشاري را عايد صاحبان آن كند و در حالي كه بسياري از فرهنگيان باسابقه يا بازنشسته، آرزوي تاسيس يك مدرسه غيرانتفاعي را در سر مي‌پرورانند، اما سال‌هاي اخير، رشد مطلوب وضعيت اين مدارس سير نزولي گرفته است؛ به‌طوري كه امسال بسياري از آنها روي خط ورشكستگي سال جديد تحصيلي را آغاز مي‌كنند.
در برآوردي ساده، مدارس غيرانتفاعي بجز تعداد معدودي از آنها در سال تحصيلي جديد با كاهش تعداد دانش‌آموزان و انصراف والدين از ثبت‌نام به دليل بالا بودن شهريه‌ها روبه‌رو شده‌اند، اين امر، صاحبان مدارس غيرانتفاعي را در تعارض ماندن يا تعطيل شدن نگاه داشته است؛ چرا كه در پي كاهش شديد درآمد، افزايش هزينه‌ها و بخصوص اجاره ساختمان‌هاي استيجاري، فشار مالي بر مدارس غيرانتفاعي را دوچندان كرده است. "
كتايون مصري
يكشنبه 31 شهريور 1387
 واقعیت آن است که به علت ضعیف شدن طبقه متوسط و کاهش قدرت خرید عمومی ، مدارس غیر انتفاعی نمی توانند میان درآمد ها و هزینه ها توازن ایجاد کنند و از همین رو بحران اکثریت این جمعیت اقلیت را احاطه و در معرض تهدید قرار داده است .


شاید مساله به همین جا ختم نشود ...


بسیاری از مدارس غیر انتفاعی فاقد اصول و معیارهای یک نظام آموزشی پویا و استاندارد هستند .


به این گزارش توجه کنید :
" برخي مدارس غير انتفاعي از جمله مدارسي هستند که برخلاف اسم و ظاهر بسيار خوبي که در ميان مردم دارند معمولا از نظر مساحت و فضايي که اشغال کرده اند ، محيط آموزشي ، امکانات لازم براي هر کلاس از جمله داشتن سيستم گرمايي و روشنايي مناسب ، ميز و نيمکت هاي صحيح و استاندارد و داشتن مشاوره هاي پرورشي و تربيتي ، وسايل و امکانات ورزشي و .... در وضعيت نامطلوبي به سر مي برند . برخي مدارس غيرانتفاعي منازل مسکوني يا مکان هاي استيجاري مي باشند که مطئنا با اصول و استانداردهاي يک مکان آموزشي فرسنگ ها فاصله دارند که متاسفانه اين موارد کمتر مورد توجه و بازبيني مسئولان آموزشي قرار گرفته و مي گيرد .


همچنين برخلاف مبالغ زيادي که برخي از اين مدارس از دانش آموزان جهت تحصيل دريافت مي کنند اين طور به نظر مي رسد که هيچ يک از مبالغ دريافتي صرف بالا بردن سطح آموزش و پرورش دانش آموزان نمي شود ، دانش آموزاني که پدر و مادرهاي فرداي جامعه ما هستند ، دانش آموزاني که بايد در آينده به جاي يک معلم، يک پزشک ، يک استاد دانشگاه و يا يک مهندس عمران به اين مملکت خدمت رساني کنند .


اما شايد مسئله ديگري که بيش از هر چيز در برخي از اين مدارس جلب توجه مي کند ، مصطلح شدن اين امر در ميان دانش آموزان است که چون پول داده ام پس هر طور که مي خواهم ، مي توانم سر کلاس درس حاضر شوم و يا اينکه چون هزينه پرداخت کرده ام پس مي توانم هر طور که خواستم با مدير و معلم مدرسه برخورد کنم ، در حقيقت چنين مي توان بيان داشت که پول در برخي از اين مدارس غير انتفاعي ارزش حرفه معلمي و کسوت دانش آموزي را زير سوال برده است .


اما آيا واقعا مي توان گفت که پول مي تواند آدمي را به مدارج بالاي علمي برساند ؟
مع الوصف با وجود تمام مطالب مطرح شده برآن شديم تا از نزديک ضمن آشنايي با محيط مدارس غير انتفاعي گفت و گويي کوتاه نيز با مدير ، معلم و دانش آموزان يک مدرسه غير انتفاعي دخترانه در شهرستان اروميه داشته باشيم .


در ابتداي ورود به مدرسه اولين چيزي که توجهت را به خودش جلب مي کند ; حياط کوچک و جمع و جوري است که به وسيله چند پله مي توان وارد سالن اين مدرسه شد . شايد کمتر از ده کلاس با ظرفيت 15 الي 20 نفر مجموع کلاس هاي اين مدرسه را تشکيل مي دهد.


مدير مدرسه ضمن معرفي خود و بيان اينکه از سال 79 در اين مدرسه مديريت مي کند، در خصوص برخورد با دانش آموزان متخلف که قوانين مدرسه را رعايت نمي کنند ، مي گويد : همانند ديگر مدارس دولتي با دانش آموزان متخلف برخورد و در صورت عدم رعايت از سوي محصل به اوليا» آنها اطلاع داده مي شود.


وي همچنين در بخش ديگري از سخنان خود مقصر اصلي در کم کاري دانش آموزان مدارس غير انتفاعي را اوليا» مي داند و معتقد است معمولا اوليا» دانش آموزان به درس و تحصيل اهميت نمي دهند و درس براي آنها در اولويت پنجم و ششم قرار دارد .


البته مدير مدرسه معتقد است که : کلاس هاي برخي مدارس دولتي به دليل بالا بودن تعداد دانش آموزان و در نتيجه عدم رسيدگي به موقع و کافي به دانش آموز باعث بالا رفتن آمار بزهکاري در اين مدارس شده ولي در مدارس غير انتفاعي اين گونه نيست چرا که تعداد دانش آموزان در هر کلاس اندک است .


"خانم معلم من صد در صد بايد اين ترم قبول شوم " ، "خانم معلم ما وقتي به ورقه امتحاني نگاه مي کنيم سرمون گيج مي ره" ، "خانم معلم من دوست دارم سر کلاس آدامس بجوم" ، "خانم معلم من مي خوام اين طوري سر کلاس حاضر شوم " و ... تمامي اين جملات ، گلايه ها و شکاياتي بود که يک معلم ادبيات از دانش آموزانش در سر کلاس داشت.


به نظر معلم ادبيات اين مدرسه ; اين طرز فکر غلط که در بين آنها جا افتاده ، دانش آموزان را تنبل مي کند و اجازه پيشرفت نمي دهد و آنها نمي توانند درس بخوانند .


وي همچنين با بيان اينکه ارزش و احترام معلم در مدارس غير انتفاعي در بين دانش آموزان کم رنگ شده ، معتقد است که : اين دانش آموزان همه چيز را در پول مي بينند که همين مساله متاسفانه تاثيرات منفي زيادي بر روي پوشش ، رفتار و کردار دانش آموزان گذاشته است.


شيوا ، يکي از محصلين اين مدرسه غير انتفاعي عامل اصلي طرز برخورد بچه ها با معلم، طريقه صحبت کردن و پوشش آنها و ديگر مواردي که در مدارس غير دولتي رعايت نمي شود را در مديريت مدرسه مي داند و مي گويد : دانش آموزان در مدرسه به راحتي از لوازم آرايشي يا موبايل استفاده مي کنند يا اينکه پوشش و يونيفورم مدرسه را رعايت نمي کنند. بدون اينکه کسي تذکري به آنها بدهد .


مهسا ، معتقد است : خواهي نشوي رسوا همرنگ جماعت شو .


فرناز که خود نيز از مقطع ابتدايي تا پيش دانشگاهي را در مدارس غيرانتفاعي درس خوانده ، مي گويد : مدرسه و محيط هيچ تاثير بدي بر روي رفتار انسان نمي گذارد بلکه اين ما هستيم که بايد چگونگي ظاهر شدن در محيط بيرون يا مدرسه را بلد باشيم.


بله اين است واقعيت مدارس غير انتفاعي !


آيا نبايد سازمان آموزش و پرورش به عنوان يک نهاد مسئول کشوري گام هاي اساسي در جهت رعايت قانون و مقررات در مدارس غير انتفاعي بردارد و يا اينکه با سرکشي منظم و مرتب بازرسين و ارزيابي وضعيت تحصيلي دانش آموزان و برخورد شديد با متخلفين ، عرصه را بر مدارسي که قانون در آنها رعايت نمي شود را تنگ کنند تا شايد از اين پس کمتر شاهد اين کاستي ها و در عين حال اين کم کاري ها از سوي اين مدارس در کشور باشيم ".
روزنامه آفرینش - شماره خبر: 100949660021


متاسفانه " پول " در اکثریت مدارس غیر انتفاعی حرف اول را می زند و بسیاری از مدیران مدارس از ترس این که دانش آموزان خود را از دست ندهند بسیاری از معیارها و اصول آموزشی را زیر پا گذاشته اند !


مدل مدارس غیرانتفاعی در آموزش و پرورش و " دانشگاه آزاد " و یا نظایر آن  در بخش آموزش عالی نمونه ورود بخش " خصوصی " به حوزه آموزش هستند .


می توان گفت مبالغی که در این دو بخش گرفته می شوند کم تر صرف دو عنصر اصلی یعنی " دانش آموز " و " معلم " و یا " دانشجو گ و " استاد  می شوند و غالبا در جاهای دیگری به مصرف می رسند !


در مجموع آن چه که باید در پاسخ به رئیس سازمان خصوصی سازی گفت این است که مدل مدارس غیر انتفاعی نمی تواند الگوی موفقی برای کپی برداری در مدارس دولتی باشند .


شاید مهم ترین وجه افتراق مدارس دولتی و غیر انتفاعی می تواند در میزان تکالیف داده شده به دانش آموزان خلاصه شود !


مهم ترین وجه آموزش که همان توجه به فرآیند " شدن ( becoming ) است و در نظام های آموزشی پیشرفته جهان به آن توجه کافی می شود در این گونه مدارس اساسا وجود ندارد !


و این که تصادفا چند دانش آموز از آن مدارس غیر انتفاعی خاص چند مدال را کسب کنند نمی تواند سندی برای اثربخشی و یا کارایی آن باشد .


شاید در اثبات این مطلب استناد به سخنان رئیس پژوهشگاه تعلیم و تربیت در مورد سواد خواندن و نوشتن دانش آموزان ايرانی در رتبه های جهانی کافی باشد !


" سخن معلم " در آدرس فیلتر شده ودر این مورد مطلبی با عنوان " آنان كه بي سوادي معلمان را رسانه اي مي كنند چرا در مورد گزارش پژوهشگاه تعليم و تربيت سكوت كرده اند !منتشر کرد که به جهت اهمیت موضوع دوباره آن را منتشر می کنیم ( 2 )

( 1 ) درآمدی بر اضافه شدن " سرانه آموزش به سبد مصرف خانوارهای ایرانی "
http://smieduer.blogspot.com/2009/11/blog-post_3161.html


( 2 )
« سواد خواندن و نوشتن دانش آموزان ايرانی در رتبه های پائين جهانی قرار دارد ، گزارش ترانه بنی يعقوب، همشهری عصر


قبول خبر پائين بودن رتبه جهانی سواد خواندن و نوشتن دانش آموزان ايرانی برای خيلی ها سخت است. آموزش های فشرده و سخت دوره ابتدائی را کمتر کسی می تواند از ياد ببرد مشق شب های بی پايان و ديکته هائی که هرشب بدون وقفه تکرار می شوند. پس چطور با اين همه تلاش دانش آموزان و معلمها باز هم وضعيت دانش آموزان ايرانی در خواندن و نوشتن و رياضی رضايت بخش نيست .


خبر کوتاه بود و غافلگير کننده رئييس پژوهشگاه تعليم و تربيت آموزش و پرورش چند روز پيش اعلام کرد :" طبق آزمون بين المللی تيمز و پلز ايران در دروس رياضی و علوم و همچنين سواد خواندن و نوشتن رتبه های آخر را در بين کشورهای جهان به خود اختصاص داده است ."


هاجر تحريری هر چند رتبه دقيق ايران را در اين رده بندی جهانی نمی گويد اما به طور ضمنی اشاره می کند :"اگر ۳۰ کشور در اين آزمون شرکت کرده باشند رتبه ايران ۲۹ يا ۲۸ است ما اين نتايج را منتشر می کنيم تا مسئولان نظام آموزشی تدبيری برای اين نابه سامانی بينديشد."


روش های تدريس پراکنده و افت دانش آموزان


محمد هشت ساله کنار دفتر و کتاب های پراکنده اش نشسته و با چشمان کودکانه به يکی از کتاب های مقابلش زل زده است. مادرش با اصرار خطوط کتابش را نشانه می گيرد " بخوان ؛ سعی کن بخوانی ."


کتابی که روبروی محمد باز است .يک کتاب داستان کودکان است که با جملات ساده ای برای کودکانی که سال اول ابتدائی را گذرانده اند تهيه شده است . خواندن اين کتابها برای کودکان دبستانی توصيه می شود و سواد خواندن آن ها را تقويت می کند . محمد به سختی تعدادی از کلمات کتاب را می خواند و خيلی زود خسته و عصبی کتاب را به گوشه ای پرتاب می کند .


مادر محمد که سال گذشته ساعت ها برای سواد آموزی فرزندش تلاش کرده حالا نااميد می گويد :" سواد خواندن پسرم اصلا تعريفی ندارد و نگران پيشرفت درسی اش در کلاس دوم هستم. در سال های گذشته وقتی کلاس اول دانش آموزی به پايان می رسيد او به خوبی کلمات و جملات را با صدا کشی می خواند اما اکنون محمد و بسياری ديگر از دوستان و يا اقواممان که فرزندانی بزرگتراز محمد هم دارند از خواندن و نوشتن روان عاجزند ."


محمد هشت ساله اما بی توجه به اين نگرانی های مادرش به سراغ کامپيوترش رفته و به صفحه مونيتورش زل زده است تا بار ديگر ساعتهای درازی را مشغول بازی کامپيوتری شود .


مادرش با اندوه می گويد :"فقط همين طور چيزها نظرش را جلب می کند نمی دانم بايد ضعف او را به گردن معلم ها و مدرسه بگذارم يا سبک زندگی دوران جديد که با امکانات زيادش پسرم را سر به هوا کرده است" .


علی فاضل کارشناس مسائل آموزشی دليل افت رتبه جهانی سواد دانش آموزان ايرانی را بررسی می کند. او نه تنها دانش آموزان و وسايل کمک آموزشی و کامپيوتر را در اين باره مقصر نمی داند که معتقد است آشنائی با علوم روز برای دانش آموزان مفيد هم خواهد بود .


او که مديريت يک دبيرستان را نيز به عهده دارد بی الگوئی روش تدريس معلمان و استاندارد نبودن آن را دليل اصلی اين ضعف ارزيابی می کند :" :"روش های تدريس در مدارس ما الگو و استاندارد خاصی ندارد. ما سال هاست که روش تدريس معلمان را به روز نکرده ايم و هر کسی بنا به تجربه و خلاقيت اش روشی ارائه می دهد ما امروز خبر نداريم که در کلاسهای مختلف کشور چه می گذرد و معلمان با چه روشی درس می دهند ؟ دانش آموزان در دوره ابتدائی به لحاظ خواندن و نوشتن در سطح پائينی قرار دارند و وقتی هم وارد مقاطع بالاتر تحصيلی می شوند بايد بر اساس همين معلومات قدرت استدلال پيدا کنند در حالي که ضعف آن ها مانع اين مساله می شود و در نتيجه دانش آموزانی به عرصه می رسند که با سختی بسيار رياضی می آموزند چون قدرت استدلال ضعيفی دارند. "


او ارتباط دروس مقطع ابتدائی و راهنمائی را که خود ازآن به عنوان هرم آموزشی ياد می کند بسيار مهم می داند :"ارتباط بين مقاطع تحصيلی بسيار گسسته است مگر اين که با خلاقيت برخی از دبيران اين پيوستگی ديده شود و قدرت استدلال دانش آموزان شکل بگيرد."
ستاد پی گيری آموزش ابتدائی شکل دهيد


فاضل ارزيابی مداوم کارشناسان را از وضعيت آموزش ابتدائی طرحی ضروری می داند طرحی که بر اساس آن مجموعه ای از کارشناسان مستقل آموزشی بدون چشم پوشی ضعف های همه معلمان را بررسی می کنند تا دانش آموزان از روش های نامناسب تدريس آسيب نبينند. او پيشنهاد تاسيس ستاد پی گيری آموزش های ابتدائی را می دهد.


روش های متفاوت تدريس به عقيده برخی از کارشناسان آموزش و پرورش از نکات مثبت آموزش و پرورش ماست و امکان بروز خلاقيت را باز می گذارد .


فاضل در اين باره عقيذه ديگری دارد :"پراکندگی در روش تدريس هارمونی مناسب تدريس را تغيير داده و بنابراين تفاوتهای فاحشی بين سطح علمی دانش آموزان ديده می شود . می توان بدون از بين بردن خلاقيت معلمان از سامانه ای مشترک برای تدريس استفاده کرد زير ساختی که ۶۰ درصد روش های تدريس را ميان معلمان مشترک کند و ۴۰ درصد باقيمانده را به معلمان و خلاقيت شان واگذار کند ."


به عقيده او شايدچنين زير ساخت های آموزشی در حوزه ستادی شکل گرفته باشد اما اين برنامه های مدون هرگز در بدنه اجرائی عينيت نيافته است .او نقش معلمان با روحيه ای را که به طور مداوم با روش های جديد تدريس آشنا می شوند درپيشرفت دانش آموزان بسيار موثر می داند .


مشکلات وزارتخانه ای با ۶۰ درصد کسری بودجه


امير ۷ ساله امسال کلاس اولی است . او در کلاس درس معلمی ثبت نام شده که ۴۰ سال تجربه تدريس دارد اما با اين همه مادر امير از وضعيت پيشرفت فرزندش گلايه دارد.


او با ناراحتی می گويد :"همه به من توصيه کردند که فرزندم را در کلاس درس معلمی با تجربه ثبت نام کنم اما امير اصلا معلمش را دوست ندارد و مدام از بی حوصلگی اش گلايه می کند .با اينکه من شاغلم و فرصت کافی ندارم بار اصلی تکاليفش به گردن من افتاده است ."


علی عباسپور تهرانی فرد رئيس کميسيون آموزش و تحقيقات مجلس هر چند مشکلات وزارت آموزش و پرورش را که به قول خودش ۶۰ درصد اعتباراتش در سال ۸۷ با کسری بودجه مواجه بوده می پذيرد اما می گويد :"همان گونه که مدال های المپيک نشان دهنده سطح عمومی ورزش کشورمان نيست سطح سواد دانش آموزان ما هم به طور کامل با اينگونه آزمون های جهانی سنجيده نخواهد شد . با اين همه من ضعف های آموزش و پرورش را می پذيرم . ۲۵ درصد مردودی و افت تحصيلی در ميان دانش آموزان سال اول ديرستان نشات گرفته از همين مسائل است . "


به عقيده ريئس کميسيون آموزش و تحقيقات مجلس ارتقای سطح مدارس ؛دانش معلمان و از بين بردن ضعف کتاب های درسی ؛توجه به مسايل پرورشی دنش آموزان و ارتباط بين اوليا و معلمان به از بين بردن افت تحصيلی دانش آموزان ياری می رساند .


کارشناسان آموزشی بر اين عقيده اند که رتبه کنونی سطح علمی دانش اموزان ما چندان تعجب آور نيست و برخلاف تصور عموم مردم سالهاست که ما در چنين وضعيتی قرار داريم چرا که آموزش ما سال ها از دنيا عقب تر حرکت می کند و همچنان مبتنی بر محفوظات دانش آموزان است . آن ها پيشنهاد می کنند برای حل اين مشکلات بايد به آموزش و پرورش به عنوان يک علم جهانی نگاه کرد و از تجربيات جهانی غافل نبود .


سخن معلم :


بي سوادي دانش آموزان چيز جديدي نيست !


اما بيان آن از سوي يك مقام رسمي با اهميت است .


اين كه چرا دانش آموزان به اين وضعيت مبتلا شده اند تا حدودي در گزارش بالا به آن اشاره گرديده است .


يك عامل مي تواند معلم باشد . معلم امروز مانند معلمان ديروز نيست !


معلم امروز شايد شغل چندمش معلمي باشد !


بسياري از آن ها عنوان مي كنند كه ديگر مثل سابق انگيزه و شوق معلمي ندارند !


بسياري از آن ها لحظه شماري مي كنند تا زماني كه بازنشسته شوند !


اما اين نمي تواند دليل لازم و كافي براي ترك مسئوليت ها و رسالت معلمي از دوش آن ها باشد .


عنصر مهم ديگر خانواده است .


بسياري از خانواده ها از اين كه فرزندشان در خانه نباشند و مزاحم امور آن ها نشوند خوشحالند !


از نظر آن ها مهم ترين رسالت مدارس نه آماده كردن براي زندگي و ايفاي مسئوليت هاي شهروندي كه مكاني براي نگهداري بچه هاي آنان تعريف مي شود !


يكي از همكاران به طنز مي گفت اين جا مهد غولك است !


بسياري از خانواده ها فرصت كافي براي رسيدگي و پيگيري امور فرزندانشان را ندارند !


اما اين نيز مانند گزينه اول نمي تواند مقبول و منطقي باشد .


تنها از طريق مشاركت مستمر و هدف مند خانه و مدرسه است كه مي توان بر اين معضل يعني " بي سوادي و يا كم سوادي دانش آموزان فائق آمد .


اما موضوع اصلي ما اين نبود !


موضوع اصلي اين است كه چرا مسئولان فقط مشكلات معلمان را مي بينند و آن را رسانه اي مي كنند !


آيا آن ها نيز مسئول اين وضعيت نيستند ! يا اين كه تصور كرده اند تافته جدابافته اي از سيستم به شمار مي روند !


رسانه اي كردن بي سوادي احتمالي معلمان چاره كار نيست !


بايد به دنبال علت و رفع آن بود ...


البته مي توان به سياق بسياري از مسئولان رئيس پژوهشگاه تعليم و تربيت آموزش و پرورش را به خاطر تشويش اذهان عمومي عزل كرد !


تا ديگران حساب كار خود را بكنند !


http://smiedu.blogfa.com/post-1888.aspx

۱۳۸۸ بهمن ۲۹, پنجشنبه

رسول بداقی،معلم دربند: بايدبشنويم،تاشنيده شويم

امروز نزديك به شش ماه از بازداشت رسول بداقي،عضو هيآت مديره ي كانون صنفي معلمان، مي گذرد. پس از اين مدت،نه تنهاهنوز،جلسه اي از دادگاه او تشكيل نگرديده،كه حتي وكيل مدافع ايشان(خليل بهراميان) هم به پرونده دسترسي نداشته و از محتواي پرونده اطلاع خاصي ندارد. اتهام بداقي،اقدام عليه امنيت كشور اعلام شده است؛ همان اتهامي كه چند روز پيش در پروندي قبلي اش، ازآن تبرئه گرديد!
بداقي، كه در برنامه ريزي آموزشي تحصيل كرده است، معلمي اهل مطالعه و نقد و انديشه است و در زمينه هاي مورد علاقه اش، نوشته هايي را هم در مطبوعات و هم در اينترنت منتشر كرده است. آخرين نوشته ي او كه درزندان ودر نقد حذف دوره ي راهنمايي نگاشته شده بود در روزنامه ي" اعتماد" مورخه۱/۱۰/۸۸ چاپ گرديد. در زير يكي از نوشته هاي گذشته ی او رابا یکدیگر مي خوانيم:
  بايدبشنويم،تاشنيده شويم    
درجوامع امروزي گوناگوني وپراكندگي جغرافيايي مشاغل،گره خوردن سرنوشت زندگي ودرآمدهمكاران به همديگر،برخوردهاي روزانه،ردوبدل كردن اطلاعات شغلي،اهداف مشترك سازماني،ويژگي هايي هستند،كه همكاران رادريك سازمان مجبوربه تعاملات بيشتربا همديگر مي نمايد، وهمكاران راتبديل به "برادران وخواهران سازماني" مي نمايد.

درتعريف سيستم مي خوانيم:
مجموعه اي از اجزاي به هم پيوسته كه باهم يك هدف را دنبال مي كنند.

اين را هم مي دانيم كه جهان هستي از بي نهايت اجزا تشكيل شده است،كه درعين استقلال وابستگي شگفت انگيز به همديگرنيز دارند.بدن هر انسان يك سيستم مستقل است،كه هركدام از اعضاي آن خودنيز سيستمي مستقل دارند، كه به نوبه ي خود سرگرم انجام كارويژ ه اي هستند.امااين بدن انسان براي ادامه ي زندگي به سيستم هايي مانند: جانوران وگياهان ديگرنيازدارد،گياهان وجانوران نيزبراي ادامه ي زندگي به همديگرنيازمندند، همه ي اينها به مجموعه اي به نام آب و هوا نياز دارند.

گذشته ازاين نيازهاي جسمي،انسانها نيازديگري دارند،وراي نيازجسمي كه دراينجاازآن به نيازبرترياد مي كنيم، نيازبرترهمان نياز روحي ،رواني بشراست.
شايداين نيازبرخاسته ازبرتري انسانها نسبت به سايرجانداران باشد.ريشه ي اين نياز،خردورزي،تعقل،ناطق بودن وياآفرينندگي انسان است.كه اين تعقل خردورزي وناطق بودن هدف اصلي آفريدگار ازآفرينش وي وبراي نوآوري و حل مسئله دروجود انسان نهاده شده است.

انسان به تنهايي كمترمي تواندزايش فكري داشته ودست به نوآوري بزند،يعني انديشه زاييده ي انديشه است. اگر بشر امروزي تا اين اندازه در علم وصنعت پيشرفت كرده است،وام دارپلكاني است كه گذشتگان برايش ساخته اند،مي توان گفت انسان امروزي روي پلكاني پانهاده كه گذشتگان برايش ساخته اند.يك انسان به تنهايي چه درطول زمان وچه درعرض زمان،نمي تواندآفريننده باشد.انسانهاي نوآورهيچگاه بطورصددرصدچيزي را خود كشف ويا اختراع نكرده اند.

شايدبه همين خاطر است كه د رقرآن آمده است: "يدالله مع الجماعة " دست خدابا گروه است.همانطور كه انسان به تنهايي نمي تواندنيازهاي جسمي خودرابرطرف كند،به تنهايي نخواهدتوانست نياز برتر خودرا برطرف كند،درنتيجه نخواهد توانست به هدف اصلي خود كه خرد ورزي، تعقل و نوآوري است برسد.
بسياري از احساساتي كه در وجودانسان نهاده شده است،هركدام درعين اينكه ممكن است زيانبارباشد،سرچشمه ي بسياري ازپيشرفت هاي بشري نيز هستند،حس خودخواهي، حس خودبرتربيني،حس شهرت طلبي،حس سودجويي،حس قدرت طلبي،و.... هركدام از اين احساسهاي بشري ،تا آنجايي كه به ستمگري به انسان وبه آفريدگار كشيده نشده اندنيك هستند. 
اين احساسات خواهي نخواهي در وجود انسان هست، اماهمانگونه كه وجود آتش مي تواند براي هستي انسان سود و زيانهايي داشته باشد،خود خواهي ، شهرت طلبي و ساير اخلاق انساني نيز مي تواند سودمند ويا زيانبار باشد،همانطور كه انسان آتش را مهار مي كند و از آن به بهترين شيوه استفاده مي كند، مي تواندبامهار اين احساسات به بهترين شيوه ازآنها استفاده كند. براي نمونه : سود جويي(ثروت خواهي)انسان سبب تلاش پيگير و روزمره ي اوست.اگر برخي انسانها تااين اندازه ثروت را دوست نداشتند،هرگز نيازهاي ديگران برطرف نمي شد.داشتن،ويااگرانسان
درصدي ازحس خودبرتر بيني در وجودش نبود،به راحتي طفيل ديگران مي شد.احساسهاي گوناگون به انسان زيان نمي رساند ،بلكه آنچه به اخلاق انساني زيان واردمي كند،تندروي وياكندروي دراحساسات، انديشه ها و عملكردهاي اوست.
پس تا اينجا بايد پذيرفت كه يكي از نيازهاي انسان شهرت طلبي است كه در روان شناسي از آن به "اجتماعي شدن" و در جامعه شناسي به" تعلق به گروه" يادمي شود.

ازطرفي ديگر ازآنجايي كه انسان نمي خواهدظلم پذيرباشد، ونمي خواهد كوچكتر ازديگران باشد ونمي خواهدكه برده ي ديگران باشد،همواره دوست دارد،دربرابركاري كه براي ديگران انجام مي دهد،پاداشي دريافت كند. درجامعه شناسي از اين حس انسان به نام "حقوق و وظايف متقابل اجتماعي "ودراقتصاد به اين حس انساني "داد و ستد" گفته مي شود.
پس باتوجه به اينكه انسان موجودي اجتماعي است، انساني است كه نمي خواهد به او ستم بشود و برده كسي باشد،چه برده ي جسمي و چه برده ي انديشه اي، احساس هاي گوناگوني را مانند شهرت طلبي،مال اندوزي،قدرت خواهي و... باخود دارد، وهيچكس از انسانها فرشته نيست تا از اين ويژگي ها به دور باشد،لذا از طرفي همه مجبور هستند كه در اين احساسهاي خود تعادلي بوجود بياورند ،همه نيز مجبور هستند ،ديگران را تا اندازه اي تحمل كرده و همديگر را بپذيرند،تا اجتماعي صورت گيرد،وبه وسيله ي اين اجتماع كار بشر به پيش برود.

پس بطوركلي: بايد پذيرفت كه همه ي انسانها داراي احساسات بشري هستند.( شهرت خواهي ، ثروت خواهي و قدرت خواهي)،واين احساسات انساني مي تواند،سودمنديازيان آور باشند ،بسته به شيوه وجاي به كاربردن آنها.همچنين انسانها بطورسرشتي به تعامل باهمديگر نيازمند هستند.لذابايد دربرابراحساسات همديگربردباري نشان بدهند. بابردباري و شكيبايي دربرابرهمديگر رفته رفته افراد به اجتماعي شدن هرچه بيشتر نزديك خواهندشد،آنگاه تعادل دراحساسات اطرافيان فراهم شده، وبه آرامش روحي مي رسند،افراد فرصت بيشتري براي انديشيدن خواهندداشت،وبا همديگرهم انديشي مي نمايند،در سايه ي اين هم انديشي راه حلهاي تازه اي براي مشكلات پيدا خواهند كرد.

1- احساسات بشري ç 2 - سودمندبودن وزيانباربودن احساسات ç 3- نيازانسان به تعامل باديگران ç 4- بردباري وشكيبايي دربرابراحساسات همديگر ç 5- ايجاد تعادل (كنترل)احساسات بوسيله ي خودوديگران ç 6- اجتماعي شدن ç 7- احساس آرامش روحي وروانيç 8- فرصت انديشه ي بيشترç 9- هم انديشي گروهي ç 10- يافتن راه حل تازه براي مسائل

همه ي انسانهاي جامعه داراي 2 ويژگي هستند.

1- ويژگي هاي همگاني هماهنگ.
2- ويژگي هاي فردي ناهماهنگ .

ويژگي هاي همگاني هماهنگ :
الف) همه ي آنهاخواهان پيروزي خود هستند.يعني افراد دست كم دريك ويژگي هماهنگ هستند،كه مي توان براي تشكيل هرگروه از همان يك ويژگي هماهنگ نيز استفاده كرد.

ب) همه ي آنها مي خواهند خود را به ديگران نشان دهند.(جوياي نام هستند.) هيچكس نيست كه صددرصد بخواهد گمنام باشد، همه خواهان شناخته شدن خود هستند ،اما درصد آن و شيوه ي آن گوناگون است.شناخته شدن خوب است اما به چه قيمتي و تا چه اندازه اي؟ اگر معروفيت كسي به زيان افراد ديگر از گروه خود باشد و يا موجب زيان به گروه و اهداف گروه باشد اين ناشايست و ناگوار است.معروفيت دو شرط دارد.
حقوق ديگران را پامال نكند، گروه را از اهدافش دور نكند.

ويژگي هاي فردي ناهماهنگ: برخي ازافراد جامعه برون گرا هستند وبرخي درونگرا،برخي جدي هستندوبرخي شوخ طبع ، برخي ديگرعادي وبرخي ميانه ي شوخ طبعي وجديت،برخي درست پيمان هستند وبرخي سست پيمان ،برخي رازدارهستندوبرخي توان نگهداري رازخودوديگران راندارند،برخي ازقدوقامت بلندتري برخوردارند، و برخي قدشان كوتاهتر است،برخي قدرت بدني بيشتري دارند،برخي قدرت دوندگي وتنفس بيشتر .

همانطور كه بازار كالا جايي براي قيمت گذاري كالاهاست ،اجتماعات انساني نيز جايي براي قيمت گذاري انديشه هاست.انديشه اي كه بيشترين توجهات را به خود جلب كند،به انواع خواسته هاي مشتريان توجه كند،قيمت بالاتري خواهد داشت،همچنين دربازاركالا بهاي پرداخت شده پول است، اما در بازار انديشه ها بهاي انديشه پشتيباني وجلب آرا است.

همانطور كه در نمودار بالامي بينيم دوگروه يادو فرد در عين اينكه داراي ويژگي هاي خود مي باشند،درپاره اي از ويژگي ها ممكن است باديگران هماهنگ باشند. اينكه انتظارداشته باشيم،همه ي انسانهايي كه باما سروكار دارند،صددرصد رفتارها،گفتارها ومنش آنان با ما هماهنگ باشد،انتظاري بيهوده و دست نيافتني خواهد بود. هرفرد زيرك چنانچه بخواهد با ديگران تعامل وهمكاري داشته باشد،بايد ويژگي هاي هماهنگ خود با ديگران را شناخته و برپايه ي آنها همكاري با فرد مورد نظر را آغاز كند.

هنگامي كه انسانها با همديگر برپايه ي ويژگي هاي هماهنگ خود گفتگويي را آغاز كنند،به خاطر اينكه ويژگي هايي مانند حقيقت جويي،عدالت خواهي و.... درنهاد انسان گذاشته شده است، لذا اميدمي رودكه رفته رفته باگفتگوي منطقي اين هماهنگي ها گسترش يافته واز ويژگي هاي فردي وناهماهنگ با ديگران كاسته شود. وانسان رفته رفته به سوي جامعه اي دموكراتيك بيشتر پيش رود.
اگرازديدگاه ديگري بخواهيم به موضوع بنگريم، وجامعه ي بشري را يك پيكر تصور كنيم،هر كدام ازانسانها با توجه به ويژگي هاي اخلاقي كه دارند، عضوي از اين پيكر هستند،كه هستي هيچيك از اين اعضابيهوده نيست،

.چنانچه يكي از اين اعضاي بدن در نقش خود ناتوان شود،اعضاي ديگر اين پيكركارشان دشوار شده و بايد تلاش بيشتري كنند،كه در اين روند شايد اين پيكر نتواندكمبود نقش عضو ناتوان را برطرف كرده و روز به روز اين پيكر از بين برود.

خبري از كانون صنفي معلمان رشت

كانون صنفي معلمان ايران :خوشبختانه در پي دستگيري چند ساعته و احضار اعضاي هيآت مديره ي كانون صنفي معلمان رشت كه روز،چهارشنبه 1388/11/28 صورت گرفت، صبح امروز(پنجشنبه) اين دوستان با مراجعه به دادگاه، به پرسش هاي مربوط به فعاليت هاي صنفي خود پاسخ دادند. سوالات مطرح شده، بيشتر حول و حوش فعاليت هاي گذشته و حال حاضر اين كانون بوده است كه پس از پاسخگويي، ضمن اعلام نيازپرونده به بررسي هاي بيشتر،دستور آزادي همه ي افراد داده شده است. 

۱۳۸۸ بهمن ۲۸, چهارشنبه

بازداشت برخي فعالان صنفي معلمان،رشت و اصفهان


بر پايه ي خبري از كانون صنفي معلمان رشت،متآسفانه امروزچند تن از فعالان صنفي اين شهرستان براي ساعاتي بازداشت گرديدند. در تماسي كه با جناب بهارستاني عضو شوراي مركزي كانون هاي صنفي سراسر كشور و عضوهيآت مديره ي كانون صنفي رشت گرفته شد ايشان ضمن تآييد اين خبر و دستگيري خود و چند تن ديگر از اعضاي اين كانون،خبر از دادگاه جمعي اعضاي هيآت مديره ي را داد كه قرار است فردا(29/11/88) برگزارگردد. گفتني است اتهام آنها اقدامات صنفي ماه هاي پيش از انتخابات اخير رياست جمهوري اعلام شده است. به گفته ي بهارستاني، درچند ماه گذشته، شايد تاكنون بيش از ده بار اين فعالان صنفي،احضار گرديده اند. امروز نيز پس از بازداشت و انتقال به نيروي انتظامي،بعد از چند ساعت آزاد گرديده و جلسه ي دادگاه فردا، به آنها اعلام شده است. لازم به ذكر است كه اين دوستان را با زدن دستبند، به نيروي انتظامي منتقل نموده اند
 
همچنين از اصفهان خبر رسيده، ديروز،سه شنبه 27 بهمن، جناب گودرززاده،عضو هيات مديره ي كانون فرهنگيان استان اصفهان بازداشت گرديده است كه گويا هنوز در بازداشت به سر مي برد. گودرزاده،فرزند شهيدو دبير ادبيات و دانشجوي كارشناسي ارشد است؛ از اتهام ايشان خبري در دست نيست.

۱۳۸۸ بهمن ۲۶, دوشنبه

معلم؛ آينه بي زنگار


روانشناسان تربيتي تاثير شخصيت معلم را برروي شاگردان بسيار مهم مي‌دانند. در فرآيند تدريس رفتار و كردار و كل شخصيت معلم از اهميت خاصي برخوردار است و در ايجاد شرايط يادگيري و تغيير و تحول شاگردان تأثير مي‌گذارد. از آنجا كه عمل و رفتار معلم براي دانش‌آموزان معيار مي‌شود، بنابر اين معلم بايد در رفتار و اعمالش بسيار سنجيده عمل كند كه نمونه و الگوي مناسبي براي شاگردانش باشد. 

معلم خوب، معلمي است كه درس انسان شدن را به شاگردانش بياموزد و دين باوري و خداترسي را در آنان زنده كند و به آنان بياموزد كه انسانيت قابل تحقق است و خود معلم نمونه تحقق يافته انسانيت باشد.
معلمان موثر و كارآمد از نظر خصوصيات شخصي، شوخ‌طبع، گشاده رو هستند و هميشه سعي در رعايت عدالت دارند و قادرند با دانش‌آموزان ارتباط صحيح برقرار كنند. كلاس درس آنان زنده و فعال است، علاوه بر آموزش مواد درسي، پرورش و تربيت اخلاقي شاگردان را هم مد نظر دارند. اينگونه معلمان گرم و صميمي هستند و در كلاس آنان انعطاف‌پذيري وجود دارد و شاگردان احساسات خود را بيشتر بروز مي‌دهند و به راحتي در بحث‌هاي كلاس و درس‌ها شركت و احساس استقلال مي‌كنند.
معلم نبايد در برخورد با شاگردان تبعيض قائل شود و اگر شاگردان متوجه اين امر شوند، به او اعتماد نخواهند كرد. او حتي سركلاس بايد نگاه‌هاي خود را ميان شاگردانش به مانند صدايش تقسيم كند و به همه آنان نگاه محبت‌آميز داشته باشد.
معلم بايد وقت‌شناس و دقيق و منظم باشد، ورود او به كلاس درس همراه شادي و نشاط و انرژي مثبت و خروج او از كلاس همراه با رضايت باطني از كار خود و همچنين رضايت شاگردانش از او و تدريس و رفتارش باشد. همه وقت كلاس به بهترين شكل در جهت ارتقاي علمي شاگردانش تلاش كند و شاگردان پيوسته از آموزش لذت ببريد.
معلم بايد سر و وضع ظاهري آراسته، تميز و مرتب داشته باشد و لباس نو و مناسب بپوشد. معلم خوب ضمن دارا بودن توان علمي بالا، به مسائل روز تعليم و تربيت و نكات ظريف روانشناسي شاگردانش و به درسي كه تدريس مي‌كند تسلط كامل داشته باشد. معلم هراندازه كه داراي رفتار انساني مطلوب باشد، اگر توان و بنيه علمي نداشته باشد و يا در كار خود ضعيف عمل كند، مورد قبول شاگردانش واقع نمي‌شود.
1ـ معلم خوب با ياد خدا به كلاس مي‌رود تا بتواند به ياري او بذر خوب را در ذهن پاك شاگردانش بكارد.
2 ـ معلم خوب شرايط سني و تفاوت‌هاي فردي شاگردانش را در نظر مي‌گيرد و به آنان احترام مي‌گذارد.
3 ـ وي ميان شاگردانش فرق نمي‌گذارد، به قولي كه داده عمل مي‌كند تا ارزش‌ها در ذهن آنان شكل گيرد.
4 ـ او مهر و محبت و نرمش و قاطعيت را با هم دارد و به كارش عشق مي‌ورزد.
5 ـ توان علمي بالايي دارد و پيوسته براي ارتقاي علمي خود تلاش مي‌كند و مسلط بر كار خود است.
6 ـ معلم خوب نمره را وسيله انتقام نمي‌كند بلكه يادگيري شاگردان برايش مهم است. كار او آموختن است.
7 ـ معلم خوب مي‌داند كه همه چيز را نمي‌داند پس همواره در تلاش است كه بداند.
اكرم محسني ـ دبير منطقه14 / كارشناس ارشد تاريخ و فلسفه آموزش و پرورش

نامه فاطمه کروبی به آیت الله خامنه ای




 سهام نيوز: فاطمه کروبی همسر مهدی کروبی در نامه ای به آیت الله خامنه ای رهبر انقلاب در خصوص اتفاقات روز ۲۲بهمن و دستگیری فرزند و حمله به همسرش و شرایط حاکم بر جامعه نکاتی را برشمرد. متن این کامل این نامه بدین شرح است:


بسم الله الرحمن الرحیم
 حضرت آیت اله خامنه ای – مقام معظم رهبری
با سلام و احترام
در ارتباط با راهپیمائی ۲۲ بهمن امسال و حوادث پیرامون آن که شخصا شاهد بخش کوچکی آز آن بودم و یا فرزندم علی پس از آزادی بیان کرد با در نظر گرفتن خدا، صادقانه و به نیت درمان این غده ی سرطانی که تمامیت نظام و اسلام را نشانه گرفته است و با این امید که دستور صریح و قاطع جنابعالی به افراد صالح به پاک کردن همیشگی آن منجر شود، نکاتی به استحضار می رسانم. 
اینجانبه از سال ۱۳۴۱ تا ۱۳۵۷ در کنار همسرم در مبارزه علیه رژیم سفاک پهلوی فراز و نشیب هائی را پشت سر گذاشتم و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به لطف خداوند متعال توفیق یافتم در بنیاد شهید در دوران دفاع مقدس در بخش دارو ودرمان به مجروحان و وخانواده های معزز شهدا خدمت نمایم و مورد تقدیر کتبی امام (ره) قرار گیرم. پس از آن نیز در هر مسئولیت اجرائی قرار گرفتم و یا نمایندگی مردم در مجلس را بر عهده داشتم، سعی کردم با خدمت به مردم بطور عملی از نظام و انقلاب
 حمایت کنم. 
همگان میدانند که اینجانبه از بدو انقلاب تاکنون نیز همواره از انقلاب، نظام و آرمان های امام و شهدا دفاع کرده و می کنم. استدعا دارم آنچه که در این نامه به نگارش در آمده را تنها از سر دلسوزی و برای پیشگیری از جنایات آتی علیه فرزندان این سرزمین بدانید، نه برای فرزندم علی که بازداشت او فقط یک نمونه کوچکی است از این دریا. توضیحات زیر تنها در این راستا بیان می گردد و لاغیر.

فرزند سوم ام علی که در سن ۲ سالگی دستگیری و محکومیت ۵ ساله پدر را در شمیران تجربه کرده بود، در کنار پدرش در راهپیمائی ۲۲ بهمن به رسم همه ساله شرکت کرد. همه گروه های سیاسی و شخصیت های هر دو جریان از مردم برای شرکت در این راهپیمائی بزرگ دعوت کردند و از آنان خواستند با پرهیز از افراط گرائی و خشونت زبانی و فیزیکی بطور آرام شرکت کنند. متاسفانه خشونت طلبان که حیات سیاسی و اقتصادی خود را در خشونت و بحران می بینند با دستور به پیاده نظام های بی هویت به همسرم این یار دیرینه امام و مردم یورش بردند که ابعاد آن را همگان می دانند. 
اینجانبه که برای شرکت در راهپیمائی رفته بودم با فاصله ای اندک شاهد آنچه گذشت بودم. در همان موقع، علی به جرم نانوشته شرکت و کمک به حفاظت از پدر دستگیر و به مسجد امیر المومنین (ع) برده شد و در خانه خدا این محل امن الهی در کنار سایر بازداشت شدگان کتک خورد و ناسزا شنید. 

هنگامیکه اسامی بازداشت شدگان را یادداشت می کردند، اوباش هائی که امروز در لباس ضابطان قرار گرفته اند به هویت علی پی بردند و پس از ده دقیقه و کسب اجازه از مسوولان ارشد خود، او را از جمع جدا کرده و بشدت مورد ضرب و جرح قرار دادند. این از خدا بی خبران مکان امن الهی را به شکنجه گاه فرزندان مردم تبدیل کردند. 

آنان در کنار ضرب و جرح شدید فیزیکی علی با بکارگیری سخیف ترین و زشت ترین الفاظ نسبت به فاطمه و مهدی کروبی او را تحت فشار روحی قرار دادند و در قبال اعتراض علی نسبت به آن اهانت ها و شکستن حرمت مسجد، نه تنها خشونت فیزیکی و زبانی را افزایش دادند بلکه این مرد ۳۷ ساله را در خانه خدا تهدید به … کردند – مجازات ارتکاب آن فعل در قانون مجازات اسلامی مرگ است.  
خدا می داند این جماعت وقیح با دست بازی که دارند بر سر جوانان کم سن و سال این کشور چه آورده و می آورند. براستی که زبان و قلم از بیان وحشی گری این قوم که این روزها بر فرزندان این مرز و بوم حاکم شده اند قاصر و ناتوان است.

دستگیری علی فتح الفتوحات این جماعت بی هویت بوده که با افتخار و برای مرعوب کردن سایر بازداشت شدگان او را شکنجه می کردند. در هنگام انتقال بازداشت شدگان آنان علی را از جمع جدا کرده و به گارد ویژه به سرکردگی افراد فاسدی می سپارند که دور جدید شکنجه او آغاز می گردد. 
در هنگام شکنجه از او فیلم گرفته و با افتخار از اینکه فرزند مهدی کروبی در اسارت آنان است با زشت ترین الفاظ به مهدی کروبی و خانواده او توهین می کنند. هنگامیکه دستور انتقال و آزادی علی به پایگاه خیابان شهید مطهری می رسد، مامور شکنجه ضمن اظهار تاسف می گوید اگر ۲۴ ساعت دیگر اینجا بودی جنازه ات را تحویل می دادم.
البته جا دارد از رفتار انسانی افسران پایگاه شهید مطهری و تلاش آنان در جهت درمان علی تشکر شود. برای نجات سایر بازداشت شدگان ایشان آمادگی دارند جزئیات بیشتر را در اختیار هر مقامی که صلاح بدانید قرار دهند.

این رنجنامه برای علی نیست زیرا او امروز تحت درمان و در کنار خانواده اش است. این نوشته برای آن است که جنابعالی تا دیر نشده به دادخواهی فرزندان بی نام و نشان این کشور بویژه دستگیر شدگان جوان اخیر برسید. پیش از آنکه کامران ها و محسن های دیگر زیر شکنجه این افراد بی مسئولیت جان دهند و حیثیت این کشور و نظام را به چالشی اساسی بکشانند، تدبیری نمائید. 
امروز متاسفانه شاهد قوه قضائیه مستقل و مقتدر که بتواند به تظلم خواهی مردم رسیدگی کند و یا مجلسی توانمند که بخواهد به حمایت از حقوق مردم مبادرت کند نیستیم، فلذا از حضرتعالی خاضعانه و مصرانه می خواهم بداد مردم و ظلمی که بر آنان می رود برسید و از مسوولان قضائی بخواهید که چرا به جنایت آمران و عاملان اصلی جنایات کهریزک و سایر بازداشتگاه ها رسیدگی نمی کنند که اگر به دستور بجای جنابعالی در قبال کهریزک بدرستی عمل کرده بودند، امروز قطعا شاهد تکرار مجدد آن نبودیم.
فاطمه کروبی ۲۴/۱۱/۱۳۸۸
 ضرب و جرح علی کروبی
 ali karoubi-sahamnews
ali karoubi-sahamnews21