۱۳۸۸ بهمن ۳, شنبه

هیچ دیواری ما را مصون نگه نمی دارد

گذشته ها اینگونه بود، هر گاه خاقان بن خاقان نامی به رعیّت ستم می کرد، توی قلعه ای با برج و باروهای بلند و سفت و سخت قایم می شد و دریائی از گرسنگان و ظلم کشیدگان یقه چرکین پابرهنه نیز در بیرون از قلعه راهی به درون نداشتند، قلعه هائی محکم و تسخیر ناپذیر تا چند صباحی هم که شده نشستگان بر اریکه قدرت را مصون نگه دارد


سوال این است که آیا در عصر و زمان کنونی نیز چنین است ؟ ....نه ....بی تردید ، نه ...هر روز که می گذرد دیوار و مرزی برداشته می شود؛ البته که هر چه انسان ها را شقّه شقّه و گروه گروه می کنند و مرزهای مجازی و خیالی می آفرینند اما از دگر سو معجزه فن آوری های جدید همه را در هم می شکند و دنیا را نه مثل دهکده که مانند پستوئی کوچک ساخته است


وه ...که چه عجیب است، گویا همه توی خانه ای شیشه ای نشسته و همه چیز ما برای همه آشکار است، زیر و زبر و حرف و سکوت و اندک جنبیدن حاکمان ، همه را نه فقط می توان دید که به برکت موبایل و اینترنت و ماهواره، آدم هائی که توی جزائر قناری و کومور و سیاهان زنگی ساکن اعماق جنگل ها و بادیه نشینان صحرا و خلاصه هر کنج نشسته گم نامی هم می تواند همه چیز را ببیند و بشنود و مطلع شود

دنیائی این چنین کوچک را باید شناخت و از خوبی هایش بهره گرفت و برای ضعف هایش هم راه چاره پیدا کرد نه آنکه به جنگش برویم و داد و فریاد راه اندازیم ...ای وای ای هوار که چه شد و چه نشد .....

گذشت آن موقع که انسان هر کاری دلش می خواست می کرد و می گفت، چهاردیواری ، اختیاری !!....آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت .....خوب یا بد ..بخواهیم یا نخواهیم ..عصر کنونی طوری دیگر است، اگر نشناسیمش و از روی جهل سر ستیز با آن داشته باشیم ، باخته ایم
امروز هیچ دیواری ما را مصون نگه نمی دارد، البته دیوارهائی از جنس چوب و سنگ و آهن توان مقاومت در برابر امواج را ندارد، فقط می ماند یک چیز که رمز مصونیت است، سازگاری خود با خوبی های دنیای جدید و تمدن نو و چاره جوئی عقلانی در برابر ضعف ها و کاستی های آن ، همین و همین، تنها راه همین است

نگاه نو
هر جا باشی و هر وقت بخواهی به هر جا که دلت خواست، سرک بکشی و حرف بزنی و نگاهی کنی و نظری بدهی؛ دنیائی به این کوچکی که دیگر جائی برای برج و بارو ساختن نگذاشته است !!

حقوق بشر، فرهنگ و آموزش و پرورش

محمدرضا فرزام


صحبت کردن در موردِ رابطه بینِ حقوق بشر و آموزش و پرورش، به دو بحثِ جداگانه بخش بندی می گردد: اول، حقِ آموزش و پرورش، به عنوانِ یک حقِ اساسی و مسلمِ انسانها. این حق از مهمترین حقوقی پنداشته می شود، که نه تنها در اعلامیۀ جهانی حقوق بشر، بلکه در پیمانِ بین المللیِ حقوقِ اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و پیمانِ بین المللیِ حقوقِ مدنی و سیاسی نیز به آن تأکید شده است. در اعلامیۀ جهانیِ حقوقِ بشر آمده است که آموزش و پرورش، باید طوری سازماندهی شود که در جهتِ رشد و تقویتِ باورهای هم پذیری، تسامح و دوستی بینِ مللِ مختلف، نقشِ اساسی را بازی نماید.




بحثِ اساسیِ دوم مربوط می گردد به نقشِ آموزش و پرورش در ارتقای ظرفیتِ روانیِ انسانها، از راه ایجادِ تحول در فرهنگِ یک جامعه، برای پذیرشِ ارزشهای مدرن، مانند: حقوقِ بشر. البته باید درنظر داشته باشیم که بحثِ اولی هم، از بحثهای خیلی جدی در تمامِ کشورهای جهان، به ویژه در کشورهای جهانِ سوم مانندِ افغانستان، می باشد. امروز، میلیونها انسان در سراسرِ کرۀ زمین و افغانستان، از این حقِ مسلمِ انسانی و اساسی شان محروم اند.




امّا بحثِ دومی ما، اساسی تر از بحثِ اولی است؛ چون این بحث، به چگونگیِ نهادینه شدنِ ارزشهای حقوق بشر در بسترِ فرهنگیِ یک جامعه می پردازد. یعنی این بحث، در واقع، ارایه کنندۀ یک راهکارِ اساسی و ساختاری است برای رشد و گسترشِ ارزشهای حقوق بشر توسطِ ایجادِ تحول در فرهنگ، از راه تغییرِ باورهای فرهنگیِ مخالفِ حقوقِ بشر به باورهای فرهنگیِ موافق با حقوقِ بشر. بحثِ دومی به این می پردازد که نه تنها آموزش و پرورش، سرمایۀ انسانی لازم در فرایندِ توسعۀ سیاسی، اقتصادی و ... را در یک جامعه فراهم می نماید و توانمندیها و قابلیتهای نیروی کار را برای ایجادِ بازده بیشتر بالا می برد، بلکه آموزش و پرورش، به عنوانِ یک نهادِ بسیار اساسی و مهم، در صورتِ مدیریتِ سالم و درست، بسترهای اساسی تغییرِ روانِ انسانها را در جهتِ پذیریشِ ارزشهای امروزی نیز مساعد می سازد. یعنی آموزش و پرورش، یک راه مطمین و ساختاری را ارایه می کند، که به واسطۀ آن می توان باورهای جدید را در درونِ جامعه رشد و گسترش داد. به این معنا که آموزش و پرورش می تواند از راه ایجادِ تغییر و تحول در نظامِ فکری انسانها، یک سلسله ارزشهای بزرگِ انسانی را در درونِ نظامِ فکری انسانها نهادینه سازد. گذشته از این، آموزش و پرورش، حساسیتِ انسانهای یک جامعه را در برابرِ سرنوشتِ سیاسی،اقتصادی و ... بالا برده و آنها را نسبت به حقوقِ انسانی شان حساس می سازد.



امّا متأسفانه نظامهای آموزشی در تمامِ کشورهای توسعه نیافته و به ویژه در افغانستان، از آسیبهای جدی رنج می برد. نظامهای آموزشی در این کشورها نه تنها فاقدِ تواناییهای لازم در راستای تربیتِ نیروی ماهر و متخصص موردِ نیازِ فرایندِ توسعه اند، بلکه این نظام در این کشورها و کشورِ ما یک رکودِ وحشتناک را هم تجربه می نماید. در کشورِ ما این نهاد، متأسفانه، دارای کمترین ظرفیت در راستای هم آهنگی با نیازمندیهای رو به رشدِ جامعۀ ما می باشد. جدا از این مسأله، مهمترین آسیبی که این نظام را تهدید کرده است، عبارت از سیاستزدگیِ نظامِ آموزش و پرورش در کشور می باشد. این سیاستزدگی، به باورِ من، از مهمترین آسیبهای نظامِ آموزشی ما بوده و باعث شده است که نه تنها این نظام نتواند نقشش را در رشد و گسترشِ ارزشهای انسانی و حقوق بشری به انجام رساند، بلکه گاهی این نظام در رشدِ افکار و باورهای ضدِ ارزشهای حقوق بشر نیز نقش بازی کرده است.



آلودگیِ این نهاد به سیاست و سیاستزدگیِ بیش از حد، بدترین عاملی بوده است برای عدمِ مؤثریتِ این نهاد در راستای احیای فکرِ انسانی و رشدِ ارزشهای انسانی در کشور. این سیاستزدگی را می شود به سادگی در این نظام درک کرد. به عنوانِ نمونه: برخوردِ تعصب آمیز در توزیعِ امکانات و فرصتهای آموزشی بینِ مناطقِ مختلف، از سوی نظامهای سیاسیِ گذشته، یکی از نمونه های عینیِ حضورِ سیاست در عرصۀ آموزش و پرورش می باشد. از سوی دیگر، اگر شما محتویاتِ موادِ درسیِ ما را در دورانِ پیش از دولتِ موقت مشاهده نمایید، به روشنی در می یابید، که سیاستزدگی در این نظام، تا چه اندازه ریشه دار بوده است. وقتی، پیروانِ هر ایدیولوژیِ سیاسی به قدرت رسیدند، تلاش کردند تا ایدیولوژی خود را در نظامِ آموزشیِ کشور داخل نموده، نظام را وسیله یی برای ترویجِ افکار و ایدیولوژی خویش قرار دهند، که نظام در این صورت به هیچ وجه نمی تواند به نفعِ صلح، دوستی و هم پذیری بینِ انسانها کاری را از پیش بَرَد. به عنوانِ نمونه: وقتی شما آن کتابها را ببینید، شاید خیلی زیاد، به کلماتی چون مجاهد، تفنگ، مردمی، جنگ، کمونیست و ... بر بخورید و یا زمانی که طالبان بر اریکۀ قدرت در کشور تکیه زدند، تلاش کردند تا کتابهای خاص و موردِ علاقۀ خویش را جزء نظامِ درسی سازند و بعضی از مضامینِ خیلی مهم و اساسی را حذف کردند. آلودگیِ نظام به این گونه مسایل، به جای رشدِ فکرِ علمی و تقویتِ فکرِ حقوق بشری و احترام به انسان و خلاقیت، افکارِ جنگجویانه را در نظامِ ارزشیِ کودکان تزریق می کند.



کودکِ افغانی، با نخستین روزِ قدم گذاشتن به محیطِ مکتب، با انواعِ مختلفِ شعارهای «مرده باد!» و «زنده باد!» رو به رو می شوند و در خیلی از موارد، ریشه های گُسستهای قومی، مذهبی و سمتی نیز در مکاتب آب داده می شود. در مکاتب، به جای رشدِ اعتماد به نفسِ کودک، به جای رشد دادنِ افکارِ احترام به دیگران و به جای رشدِ خلاقیت در درونِ کودک، متأسفانه، عقده و خشونت را به دانش آموزان هدیه می دهند. ذهنِ پاکِ یک کودک، چطور می تواند زیرِ تأثیرِ این همه غوغاهای سیاسی قرار نگیرد؟



با درکِ این وضعیت از آموزش و پرورش، حال به تعریفِ کوتاهی از حقوق بشر می پردازیم: «حقوق بشر، حقوقی بنیادین و انتقال ناپذیر است، که برای حیاتِ نوعِ بشر، اساسی تلقی می‌شود». یکی از این حقوقِ بنیادین، حقِ آموزش و پرورش است.



در اعلامیۀ جهانیِ حقوق بشر، مادۀ بیست و ششم، به صراحت، در موردِ حقِ آموزش و پرورش تأکید شده است، با این پیش فرض، که آموزش و پرورش باید طوری سازماندهی شود که شخصیتِ انسانی هرکس را به حدِ کامل رشد داده و احترام به حقوق و آزادیهای بشر را تقویت کند. آموزش و پرورش باید با حُسنِ تفاهم، گذشت و احترام به عقایدِ مختلف و دوستی بینِ تمامِ ملل را در راه حفظِ صلح تسهیل نماید.



حال این پرسش پیش می آید که چرا بعد از شکلگیریِ نظامِ جدیدِ سیاسی در کشور، با وجودِ سرمایه گذاریهای هنگفت در راستای رشد و شناسایی حقوق بشر، شاهدِ تغییراتِ عمده و شگرف در این عرصه نیستم؟ نقضِ حقوق بشر بیداد می کند. زنان، هر روز، در آتشِ خشونتِ باورهای ضدِانسانی می سوزند و هزاران کودک به جای درس و استفاده ا ز حقِ مسلم و انسانی شان، با بدترین وضعیت به کارهای شاقه و دریوزگی مصروف اند. حتا می توان گفت که نقضِ حقوق بشر، هرروز، بیشتر می شود. این که چرا چنین است شاید می شود گفت که یکی از دلایلِ اصلیِ این مشکل این است که متأسفانه در بسترِ فرهنگی حاکم در جامعۀ ما کمترین زمینه برای رشدِ ارزشهای حقوق بشر وجود دارد.



حال اگر بپذیریم فرهنگ عبارت از مجموعِ باورهای حاکم در یک جامعه است، که ما از آن به عنونِ باورهای فرهنگی یاد می نماییم، باورهای فرهنگی عبارت از مجموعِ باورها و عقایدِ جا افتاده در جامعه است و دارای ویژگیهای خاص می باشد. به عنوانِ نمونه، باورهای فرهنگی را اکثریتی از مردمِ یک جامعه می پذیرند و پذیریشِ آن نیازمندِ استدلالهای علمی نیست و تغییرِ این باورها نیازمندِ زمان است و نمی شود آن را در یک مدتِ خیلی کوتاه تغییر داد. باورهای فرهنگیِ مشترک در یک جامعه، هویتِ فرهنگی مستقل به وجود می آورد. مثلاً اعتقاد به این که زنان باید در خانه کار کنند، خودش یک باورِ فرهنگی است، که اکثریتِ مردم ما به آن باور دارند و پذیریشِ آن نیازمندِ استدلالهای علمی نیست.



از سوی دیگر، باورهای فرهنگی، از شرایطِ تأریخی، سیاسی، اقتصادی، دینی و... تأثیر می پذیرد. یعنی نهادِ سیاست، اقتصاد، فرهنگ، گذشتۀ تأریخی، دین و باورهای مذهبی، از جملۀ پارامترهای اساسی اند، که در ایجاد و شکل دهی باورهای فرهنگی، نقشِ بسیار اساسی دارند. در کشورهایی مانندِ افغانستان، دین و مذهب، بیشترین تأثیر را روی باورهای فرهنگی برجا می گذارد، یعنی در جامعۀ ما، دین و باورهای مذهبیِ مردم، خاستگاه اساسیِ باورهای فرهنگی شمرده می شود و اکثرِ باورهای فرهنگیِ حاکم در جامعۀ ما، متأثر از آموزه های دینی و مذهبی اند. به عنوانِ نمونه: عدمِ اعتقاد به مشارکتِ زنان در عرصه های حیاتِ اجتماعی، سیاسی و اقتصادی، تحتِ تأثیرِ باورهای فرهنگی و دینی حاکم در جامعه می باشد.



با درکِ این موضوع، که باورهای فرهنگی در یک جامعه، زیرِ تأثیرِ شرایطِ سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، دینی و مذهبی و... اند، می توان گفت که باورهای فرهنگی، در واقع، مبنایی است برعملکردِ انسانهایی که در یک حوزۀ خاصِ فرهنگی زیست دارند. یعنی رفتارِ سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگیِ افراد، کاملاً زیرِ تأثیرِ باورهای فرهنگی است. این باورها، نحوه و ساحۀ عملکردِ افراد را مشخص می کند. به مثالِ پیشین بر می گردیم: عدمِ اعتقاد به برابری و توانمندی زنان، به عنوانِ یک باور، عملکردِ اقتصادی، سیاسی و اجتماعیِ زنان را مشخص می کند. با اعتقاد به چنین باوری، زنان باید صرف در خانه کار کنند و از رفتن به بیرون از خانه به نیتِ انجامِ فعالیتهای سیاسی و اقتصادی، خودداری نمایند.



این پیوندِ حساب شده بینِ فرهنگ، باورهای فرهنگی و عملکردِ انسانها، ما را به این نتیجه می رساند که برای تغییرِ نگرشها و عملکردهای افرادِ یک جامعه به نفعِ حقوق بشر، باید به دنبالِ ایجادِ تغییر و تحول در فرهنگ و باورهای فرهنگی آن جامعه باشیم. چون عملکردهای افراد، زیرِ تأثیر افکارِ آنهاست و افکارِ انسانها از بستر و باورهای فرهنگیِ حاکم در جامعه آب می خورد. باورهای فرهنگی زمانی تغییر پذیر اند که نهادهای تأثیرگذار در شکل دهی آن، یعنی اقتصاد، سیاست، دین، مذهب و... سازگار با این تغییر باشند، یا لااقل، از بعضی از باورهای دینی، اقتصادی و سیاسی، که منجر به باورهای ضدِ حقوق بشری می گردند، یک تفسیرِ جدید و سازگار با ارزشهای حقوق بشر، صورت پذیرد. باید در نظر داشته باشیم که تغییرِ باورهای فرهنگی زمانِ زیادی می خواهد.



با نگرشِ ژرف و عمیق به فرهنگِ جامعه، باورهای فرهنگیِ مخالفِ حقوق بشر را، که منجر به عملکردهای ضدِ حقوق بشری در جامعه می گردند، می شود به سادگی مشخص کرد. عدمِ اعتقاد به برابری زنان و مردان، عدمِ احترام به اندیشه های دیگران، عدمِ اعتقاد به آزادی بیان، عدمِ احترام به شخصیت و افکارِ کودکان و... از جمله باورهایی اند، که زمینه را برای نقضِ حقوق بشر فراهم می نماید. کودکی که در محیطِ خانه، مکتب و جامعه، همه روزه شاهدِ تکرارِ این باورهای نامناسب است، چطور ممکن است، وقتی بزرگ شد، عملکردِ انسانیتر از خود نشان دهد؟ یعنی، چالشِ اساسیِ که در برابرِ حقوق بشر، در جامعۀ ما وجود دارد، موجودیتِ یک فرهنگِ انسان ستیز و مستعد برای نقضِ حقوق بشر می باشد. انسانهایی که در این بسترِ نامناسب پرورش می یابند، بدونِ شک، عملکردهای شان هم زیرِ تأثیرِ این باورهای نامناسب قرار می گیرند. لذا برای نهادینه شدنِ ارزشهای حقوق بشر در جامعه، نیازِ جدی و اساسی به تحولِ فرهنگی وجود دارد؛ تحولی که بتواند محیطی را طراحی نماید تا انسانهایی که در آن زندگی می کنند و پرورش می یابند به صورتِ طبیعی معتقد به ارزشهای انسانی و حقوق بشری باشند.



این یک مشکلِ خیلی جدی است و نمی شود آن را با راه اندازی چند محفل، کارگاه، همایش و... حل کرد. حلِ این مشکل، مستلزمِ رفتن به دنبالِ راهکارهای اساسی و خیلی جدی است.



آموزش و پرورش، نهادی است که می تواند در این عرصه، نقشِ واقعاً حساس و جدی داشته باشد. چون شخصیت و بخشِ زیادی از افکار، اعتقادات و باورهای کودکان، در دورانِ مکتب شکل می گیرد، لذا می شود با مدیریت و برنامه ریزیِ دقیق، باورهایی چون اعتقاد به آزادی بیان، احترام به عقاید و شخصیتِ دیگران، اعتقاد به برابری زنان و مردان و ... را در نظامِ ارزشی کودکان نهادینه کرد. این برنامه را می شود از راه شامل نمودنِ ارزشهای حقوق بشر، به صورتِ غیرِمستقیم، در موادِ درسی مکاتب پیش برد. داستانها، لطیفه ها، نقاشیها و ... با درون مایۀ انسان دوستانه، می تواند در رشدِ افکارِ همپذیرانه و دوستی و مدارا بینِ انسانها دارای اهمیت باشد. این زمانی ممکن است که ماده های حقوق بشر، به صورتِ غیرِمستقیم، شاملِ موادِ درسی مکاتب گردد.



همچنان، راه اندازی کارگاههای آموزشی در سطحِ مکاتب، برای آموزشِ استادان و دانش آموزان، جهتِ آشنایی با حقوق بشر و جلوگیری از برخوردهای تعصب آمیز در موردِ توزیعِ امکانات و فرصتهای آموزشی نیز دارای اهمیت است. یک معلمِ باورمند به ارزشهای حقوق بشر می تواند دانش آموزانی را تربیه نماید که این ارزشها به صورتِ طبیعی در درونِ آنها رشد نموده و موردِ احترامِ شان باشد.



کوتاه سخن این که: برای رشد و نهادینه شدنِ ارزشهای حقوق بشر در جامعه، باید در راستای تحولِ فرهنگی تلاش به خرچ داد. تحولِ فرهنگی، از اساسیترین نیازمندیهایی است که می تواند زمینه را برای رشد و پرورشِ افکارِ انسان دوستانه آماده نماید. نهادی که می تواند در تحولِ فرهنگی یک جامعه خیلی با اهمیت باشد، آموزش و پرورش است. لذا، سرمایه گذاری روی آموزش و پرورش و مدیریتِ سالم و انسانی آن می تواند ما را به آیندۀ حقوق بشر در کشور امیدوار کند. درغیرِآن راه دشوار را باید پیمود و هزینه های هنگفت باید پرداخت.
http://www.cshrn.af/Documents%20of%20CSHRN/Publication/Articles/Articles13.htm


علم عمل، درد نظام تعليم و تربيت

حسین حسین نژاد قندی


در همايش ملي نوآوري‌هاي آموزشي، يكي از سخنرانان به تجربه ژاپن در بازانديشي در عمل براي بهبود مستمر آموزشي و غني‌سازي يادگيري در مدرسه پرداخته و اشاره مي‌كند دانشي كه مي‌تواند به توسعه مهارتهاي بازبيني و بازانديشي كمك كند و ظرفيت توانايي عمل اثربخش را توسعه دهد، علم عمل است كه توسط نظريه‌پردازاني چون كريس آرجريس و دونالد شون ارائه شده است.

اهداف اين نظريه را در نهايت يادگيري در حين عمل و تفكر در حين عمل مي‌دانند؛ غافل از اين‌كه در فرهنگ ما قرنها پيش اين نظريات به شكلي ديگر ارائه شده كه متأسفانه مسئولين نظام تعليم و تربيت ما چه در گذشته و چه حال، از آن غافل بوده‌اند.


در ابتدا به نكاتي چند كه سعدي عليه‌الرحمه در خصوص علم و عمل بيان داشته، اشاره و سپس به نتيجه‌گيري مي‌پردازيم:

بار درخت علم ندانم، مگر عمل


با علم گر عمل نكني، شاخ بي‌بري


در جاي ديگر مي‌فرمايد:


از من بگوي عالم تفسيرگوي را


گر در عمل نكوشي، نادان مفسري

و باز:

سعديا گرچه سخندان و مصالح‌گويي


به عمل كار برآيد، به سخنداني نيست

و ضرب‌المثل معروف: دو صد گفته، چو نيم كردار نيست كه به زبان رياضي (100×2)2=5/0×2 كه مساوي است با: يك عمل= 400 حرف و گفته و باز از سعدي است كه مي‌فرمايد:

علم چندان كه بيشتر خواني


چون عمل در تو نيست، ناداني


نه محقق بود، نه دانشمند


چارپايي، بر او كتابي چند

(سوره جمعه آيه شماره 5)

و مثال من براي نظام تعليم و تربيت فعلي ما شبيه اين است كه هدف تربيت شناگر ماهر است و ما به صورت تئوري و نظري آنچه را كه در ارتباط با شناخت، به متعلم مي‌آموزيم و او هم انصافاً‌ كليه متون و كتابهاي نوشته شده در مورد شنا را به خوبي فرا مي‌گيرد، ولي اگر در استخر بيفتد، غرق مي‌شود كه نمونه‌اش آموزش قرآن، تعليمات ديني، زبان عربي و انگليسي و علوم تجربي است كه دانش‌آموز پس از 12 سال درس خواندن، در خواندن نماز و روزه گرفتن كاهل است، قادر به ساده‌ترين مكالمه به زبان عربي و انگليسي نيست، اسيد و باز را تشخيص نمي‌دهد و بالاخره نمي‌داند كه هويج ريشه است و سيب‌زميني، ساقه.



در اين‌جا، جا دارد يادي از اولين وزير آموزش و پرورش پس از انقلاب اسلامي، آقاي دكتر شكوهي بكنيم كه قريب 57 سال معلمي كرده و در پاسخ سؤالي كه از وي مي‌پرسند مشكلات آموزش و پرورش را در چه مي‌‌دانيد، پاسخ مي‌دهد: نظام تعليم و تربيت ما قادر نيست مرد كار تربيت كند، پشت ميزنشين تربيت مي‌كند.



كار ضمن تحصيل وجود ندارد، كتابهاي ما عملي نيستند، دانش‌آموز بايد يك ساعت درس بخواند و دو ساعت كار كند،‌كتابهاي ما بي‌‌محتواست، يعني محتواي آن ارزش نظري دارند نه عملي. كتابهاي درسي ما آدم نمي‌سازد، عمقي نيست، بلكه سطحي است.



دكتر شكوهي جهت اثبات اظهارات خود مثال جالبي دارد از دانشجويي ايراني در ژنو كه در پاسخ به سؤال دكتر مبني بر اين‌كه تفاوت مدارس ژنو را با مدارس تهران چگونه مي‌بيني، مي‌گويد من در اينجا آدم مضحكي هستم كه سر كلاس گياه‌شناسي، يك گياه را آن‌چنان توضيح مي‌دهم و تعريف مي‌كنم كه دهان استاد باز مي‌ماند، ولي در باغ نباتات اين گياه را نمي‌شناسم.

اين دقيقاً‌ بيتي از شعري است كه 35 سال پيش سروده‌ام:

با اين‌كه گياهي را بيش از دگران خوانديم


در نام گلي از باغ هستيم همه نادان

اكنون اگر مسئولين نظام تعليم و تربيت ما به اين باور رسيده‌اند كه يادگيري از طريق علم و عمل در قلب و ذهن انسان نفوذ مي‌كند و موجب آگاهي و تغيير در رفتار او مي‌شود و همچنين به انساني قابليت ارتباط مؤثر با جهان خارج از ذهن را مي‌دهد و موجب گسترش قابليت‌هاي انسان شده و بر توانايي‌ها و خلاقيت و نوآوري‌هاي او مي‌افزايد.



از طرفي اگر معتقدند كه كتابهاي درسي بايد اصلاح شود و برنامه‌محوري جايگزين كتاب‌محوري شود تا موجب تغيير در شيوه‌هاي يادگيري و ياددهي گردد، پس هرچه زودتر دست به‌كار شوند و خود جزو اولين كساني ‌باشند كه با عمل به نظريه‌پردازي‌‌هاي خود در جهت اعتلاي نظام‌ آموزش و پرورش قدم بردارند.



چه ايرادي خواهد داشت كه اگر مسئولين آموزش و پرورش حتي براي يك بار هم شده اهداف تعيين شده جهت دوره راهنمايي و دوره متوسطه را مطالعه و وضعيت فارغ‌التحصيلان دوره متوسطه و پيش‌دانشگاهي را با آن هدفها مقايسه كنند.



به عنوان مثال يكي از هدف‌هاي تشكيل دوره راهنمايي تحصيلي كشف و شناخت استعدادها و علائق شخصي و رغبت‌هاي دانش‌آموز بر اساس موازين دقيق علمي و تربيتي است و يا يكي از اهداف دوره متوسطه ايجاد و تقويت يك يا چند مهارت قابل عرضه در بازار كار كه با استعدادهاي فردي تناسب داشته باشد كه متأسفانه ما در عمل شاهد محقق نشدن اين اهداف هستيم.



اي كاش مسئولين آموزش و پرورش ما صدور بخشنامه جهت تعيين مبصر بخاري را به مديران مناطق و مدارس واگذاشته و خود به اهداف عالي تعليم و تربيت بينديشند. در پايان باز بشنويم از شيخ اجل سعدي كه مي‌فرمايد:

سه چيز پايدار نماند:

يك) علم بي‌بحث
دو) مال بي‌تجارت
 سه) ملك بي‌سياست
كانون صنفي معلمان

۱۳۸۸ دی ۳۰, چهارشنبه

علیرضا بهشتی در زندان دچار سکته قلبی شد

خبر فوري و اختصاصي:
شبکه جنبش راه سبز (جرس): سيد علیرضا حسيني بهشتی مشاور ارشد میرحسین موسوی امروز سی ام دیماه در زندان اوین دچار سکته قلبی شد.

به گزارش خبرنگار جرس، وی در روزهای گذشته، در حالی که به دلیل شرایط نامساعد زندان در فصل زمستان، مبتلا به سرما خوردگی شدید شده بود برای انجام بازپرسی از زندان اوین به شعبه امنیت دادگاه انقلاب تهران منتقل شد و به گفته شاهدان عینی در حالی که پیژامه زندان و دمپایی پلاستیکی برپا داشت و محاسن اش بلند و آشفته بود ، دقایقی طولانی در انتظاربازپرسی به سر برد.
علیرضا بهشتی (فرزند شهید آیت الله بهشتی از بنیانگزاران جمهوری اسلامی)، سه هفته پیش در دانشگاه تربیت مدرس بازداشت شد و در تمام این مدت، از همه حقوق قانونی خود محروم بود و حتی موفق به ملاقات با وکیل و خانواده اش نشد.


خبرنگار جرس موفق به کسب اخبار بیشتری در خصوص روند رسیدگی به عارضه قلبی دکتر علیرضا بهشتی نشده است. اما در تماسی که بهشتی با خانواده خود داشته از رفع عارضه و بهبودی نسبی خود خبر داده است. گفتنی است این اولین تماس بهشتی با خانواده خود پس از یک هفته است.


از سوی دیگر دختر پنج ساله علیرضا بهشتی نیز از زمان دستگیری پدر گوشه گیر و منزوی شده است و به گفته خانواده بهشتی او در این مدت کمتر با کسی سخن می گوید.
راه سبز

مدارس شاهد از ابتدا تا واقعیت !

در سیستم آموزشی ایران به نظر می رسد که بخش خصوصی نتوانسته است تا حدود زیادی موفق باشد ، به عبارت دیگر بر خلاف سیستم آموزش عالی که توانسته است در این بخش فعال باشد اما متاسفانه در آموزش و پرورش این فرمول پاسخی نداده است .




ما در این جا قصد پرداختن به چرایی این پرسش را نداریم ، اما موضوع اصلی سخن ما جایی است که در همین سیستم دولتی مکانی که برای استفاده بخش ویژه ای از جامعه و در یک شرایط خاص پیش بینی شده است و اکنون مورد استفاده و توجه مقامات بالای نظام قرار گرفته است !

مدارس شاهد !


این خبر را بخوانید :


« مديركل امور ايثارگران وزارت آموزش و پرورش در گفت‌وگو با فارس:


مسئولان رده بالاي كشور به ثبت‌نام فرزندان خود در مدارس شاهد علاقه‌مند هستند

خبرگزاري فارس: مشاور وزير و مديركل امور ايثارگران وزارت آموزش و پرورش گفت: مسئولان رده بالاي كشور علاقه‌مند هستند كه فرزندانشان در مدارس شاهد درس بخوانند.



مريم خليلوند در گفت‌وگو با خبرنگار اجتماعي باشگاه خبري فارس «توانا» اظهار داشت: تعداد مدارس شاهد در كشور محدود است و به همين دليل ثبت‌نام در اين مدارس از سوي وزارت آموزش و پرورش اولويت‌بندي شده است.

* همه فرزندان فرهنگي نمي‌توانند در مدارس شاهد ثبت‌نام شوند

وي اضافه كرد: فرزندان ايثارگران در اولويت ثبت‌نام در مدارس شاهد قرار دارند و فرزندان فرهنگيان با درجه ايثارگري كمتر در اولويت بعدي قرار دارند.



خليلوند با بيان اينكه مدارس شاهد متعلق به فرزندان ايثارگران است، افزود: با توجه به اين مسئله همه فرهنگيان نمي‌توانند فرزندان خود را در مدارس شاهد ثبت‌نام كنند بلكه افرادي مي‌توانند از اين امتياز بهره‌مند شوند كه نشاني از ايثارگري داشته باشند.



وي افزود: دانش‌آموزاني كه والدين جانباز 50 درصد به بالا دارند به طور قطع در مدارس شاهد ثبت‌نام مي‌شوند و مابقي ظرفيت اين مدارس تحت عنوان دانش‌آموزان غير شاهد به ترتيب درجه جانبازي و ايثارگري خواهد بود.



مشاور وزير و مديركل امور ايثارگران وزارت آموزش و پرورش گفت: 75 درصد جامعه آماري مدارس شاهد متعلق به فرزندان شاهد است و 25 درصد مابقي ظرفيت متعلق به دانش‌آموزان حافظ كل قرآن كريم و دانش‌آموزان فرهنگيان با سابقه جانبازي است.

*بسيجي بودن دانش‌آموزان در ثبت‌نام مدارس شاهد امتيازي ندارد

وي اضافه كرد: اكثر دانش‌آموزان مدارس شاهد بسيجي هستند اما بسيجي‌بودن براي ثبت‌نام مدارس شاهد امتيازي تلقي نمي‌شود.



خليلوند ادامه داد: دانش‌آموزان مدارس شاهد بيشتر از ساير مدارس نسبت به عضويت در بسيج علاقه‌ نشان مي‌دهند و فعاليت‌هاي بسيج دانش‌آموزي در اين مدارس پررنگ‌تر از ساير مدارس است.

* مدارس شاهد الگوي اخلاقي و تربيتي ساير مدارس هستند

وي افزود: به دليل محدوديت مدارس شاهد، آموزش و پرورش نمي‌تواند به همه اقشار جامعه در اين خصوص خدمت‌رساني كند.



مشاور وزير و مديركل امور ايثارگران وزارت آموزش و پرورش گفت: از ديگر اولويت فعاليت‌هاي اين معاونت مي‌توان به تجليل و تكريم از خانواده‌هاي ايثارگران در مناسبت‌هاي مختلف و ديدار با خانواده‌هاي معظم شهدا توسط مقام عالي وزارت آموزش و پرورش اشاره كرد.



خليلوند اظهار داشت: وزارت آموزش و پرورش در حوزه ترويج فرهنگ ايثار و شهادت نيز به تناسب نيروي انساني خود سالانه بيش از چند هزار ديدار با خانواده شهدا و ايثارگران را برگزار مي‌كند.

انتهاي پيام/ر

88/10/19

از نظر مرکز آمار ایران مدرسه شاهد این گونه تعریف شده است :

« مدرسه‌اي است كه براساس فرمان مورخ 6/1/1365 حضرت امام خميني (ره) و اساسنامه طرح شاهد مصوب شوراي عالي انقلاب فرهنگي به منظور ارايه خدمات به فرزندان شاهد، آزادگان، جانبازان بالاي 50% و ايثارگران تاسيس و مطابق دستورالعمل‌هاي مصوب طرح شاهد و با رعايت مقررات عمومي وزارت آموزش و پرورش فعاليت مي‌نمايد

در فصل اول ماده 1 " اساسنامه طرح شاهد " چنین آمده است :

« ‌فصل اول:

‌ماده 1 - هدف: تربيت، آموزش و رشد همه جانبه فرزندان شاهد و برطرف ساختن موانع و معضلات سر راه اين مهم با بسيج همه امكانات رسمي‌كشور و تشويق سرمايه‌ها و امكانات مردمي جهت فراهم آوردن شرايط مطلوب اسلامي در جهت شكوفايي فرهنگي و الگو ساختن اين يادگاران عزيز‌آن "‌تبار خونبار" به منظور آن كه رسالت بزرگ پدران بزرگوار خود را به دوش كشند و در راه تهذيب و تحصيل خود با الهام از روح پر فتوح سربازان امام‌زمان (‌ارواحنا فداه) تلاش وافر نمايند و با كسب دانش و معنويت اسلامي امور جامعه خويش را به دست گيرند.

حال سوال این است که دلیل این علاقه چیست ؟


آیا مسئولان رده بالا و مقامات به واقع در محدوده این تعریف قرار می گیرند ؟

جالب این است که بر خلاف اساسنامه طرح شاهد ، میزان جانبازی اولیاء خانواده ( در تعریف خاص ) را از 70 درصد به 50 درصد تقلیل داده اند !

در ماده 2 اساسنامه چنین آمده است :

« در اين اساسنامه به فرزندان عزير شهدا و مفقودين و اسراء به اختصار فرزندان شاهد اطلاق خواهد شد ».

این در حالی است که مشاور وزير و مديركل امور ايثارگران وزارت آموزش و پرورش این قید و تعریف را در حد واژه ایثارگری تقلیل داده است " افرادي مي‌توانند از اين امتياز بهره‌مند شوند كه نشاني از ايثارگري داشته باشند."



و ناگزیردر سوی دیگر ، واژه ایثارگری می تواند دایره ای در حد و اندازه درک برخی از قانون گزاران نیز داشته باشد و بسیاری از مسئولان در رده ایثارگران قرار بگیرند !



حال این سوال اساسی مطرح است که اگر از نظر اساسنامه اولیه ، این مدارس با شرایط اولیه تعریف شده از نظر جمعیت به حد استانداردنمی رسد دیگری نیازی نیست که واژه شاهد براین مدارس اطلاق شود تا دست آخر سیستم بودجه بندی و تعیین اعتبار نیز بر اساس واقعیت و عدالت شکل بگیرد !



مسئولان به جای سبقت از یکدیگر برای ثبت نام در این مدارس بهتر است که " عدالت آموزشی " و " تعیین فرصت های برابر آموزشی برای همگان" را مطابق قانون اساسی سرلوحه کار خویش قرار دهند .



از نظر ما استفاده بسیاری از مسئولان و مقامات از امکانات مدارس شاهد نوعی " رانت خواری " است و بهتر آن که فرزندان این مقامات برای مواجهه با واقعیات جامعه و لمس شرایط در مدارس عادی درس بخوانند و یا لااقل به مدعیات خود در برابر اصل 44 قانون اساسی عمل نمایند ...

سخن معلم

صدور حکم بازنشستگی ۱۲ استاد دانشگاه علامه‌ طباطبایی

شبکه جنبش راه سبز( جرس): دور جدیدی از حذف استادان دانشگاه علامه با بازنشستگی اجباری اساتید آغاز شد. یک مقام‌ آگاه در دانشگاه علامه طباطبایی، گزارش‌ها درباره بازنشستگی گروهی از اساتید دانشکده اقتصاد این دانشگاه را تائید کرد.



این مقام که نام وی اعلام نشده، امروز چهارشنبه به خبرگزاری ایلنا گفته که احکام بازنشستگی ۱۲ استاد برجسته اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی صادر شده است.
به گزارش روزنامه اعتماد. بر این اساس دیروز حمیدرضا برادران شركا معاون رئیس جمهور سابق كشور، محمد ستاری فر رئیس سازمان منحل شده مدیریت و برنامه ریزی، علی صادق تهرانی، بهروز هادی زنوز، محمود ختایی، صادق بختیاری، رضا عاصی و دكتر جهرمی از اعضای هیات علمی دانشكده اقتصاد دانشگاه علامه به تازگی بازنشسته شده اند.
گفتنی است به جز ستاری فر مابقی این استادان به جز بازنشستگی ممنوع التدریس نیز شده اند. همچنین بنا بر اخبار واصله حقوق دكتر طائی و دكتر شریف آزاده رئیس گروه كشاورزی دانشگاه علامه نیز قطع شده است. در این میان تنها «علی عرب مازار» معاون كمیته برنامه ریزی ستاد میرحسین موسوی و عضو هیات علمی دانشگاه علامه بازداشت شده است و مابقی استادان با بازنشستگی روبه رو شده اند.
در خبری دیگر «گروه توسعه» دانشكده اقتصاد دانشگاه علامه نیز دیروز رسماً منحل شد. حکم بازنشستگی برخی از این اساتید، در تابستان امسال صادر شده و حکم گروه دیگری از این استاد به تازگی صادر شده است. طرح بازنشستگی اساتید دانشگاه‌ها در شرایطی ادامه دارد که روز گذشته محمدرضا رحیمی، معاون محمود احمدی‌نژاد از حضور اساتید «غیرمتعهد» در دانشگاه‌ها انتقاد کرده است.
راه سبز

رئیس مجلس : کشور را نمی توان با تخیلات اداره کرد

دولت نتوانسته است تورم را كنترل كند

شبکه جنبش راه سبز (جرس): رئيس مجلس تاكيد كرد:.كشور بايد با واقع‌بيني و در چارچوب‌هاي قانون اساسي اداره ‌شود نه با تخيلات افراطي كه هدفي خاص را دنبال مي‌كنند.
به گزارش ايلنا، علي لاريجاني كه به استان مركزي سفر كرده است در جلسه شوراي اداري اين استان گفت: اگر فضاي كشور آشفته شود سرمايه‌گذاري داخلي و خارجي هيچ‌گاه در اقتصاد كشور صورت نخواهد گرفت.

وی افزود: بعضي خواهان آن هستند كه موارد خرد را برجسته كنند و كشور را در دالاني از تشتت سياسي قرار دهند كه اين امر باعث فرار سرمايه و عدم توسعه اقتصادي كشور مي‌شود.

او حوادث پس از انتخابات را نشانه تضعيف جايگاه منافع ملي و امنيت ملي ذكر كرد و گفت: جايگاه ايران در منطقه و تاثيرگذاري و نفوذي كه طي 30 سال گذشته كشورمان در منطقه ايجاد كرده بود حيرت‌آور و سمبل يك كشور صاحب دموكراسي با محوريت اسلامي بود كه اين حوادث جايگاه كشور را به لحاظ منافع ملي و امنيت ملي متزلزل كرد و باعث وسوسه دشمنان انقلاب شد.

به گفته لاريجاني شاخص نرخ تورم در برنامه چهارم توسعه 9/9 درصد پيش‌بيني شده بود كه در ارزيابي عملكرد اين برنامه از سوي ديوان محاسبات در حال حاضر نرخ تورم 5/15 درصد است كه اين نشان مي‌دهد دولت نتوانسته است تورم را كنترل كند.

وي همچنين از افزايش رشد نقدينگي 33 درصدي براساس شاخص‌هاي ديوان محاسبات در پي چهار سال گذشته خبر داد و گفت: اين در حالي بود كه رشد نقدينگي در برنامه چهارم 20 درصد پيش‌بيني شده بود و همين امر يكي از دلايل عمده افزايش تورم در كشور طي چهار سال گذشته بوده است. رئيس قوه مقننه به رشد سرمايه‌گذاري و رشد توليد ناخالص داخلي و سرانه داخلي نيز اشاره كرد و تاكيد كرد: اين شاخص‌ها نيز در مقايسه با برنامه چهارم هيچگونه رشدي نيافته‌اند.

وي ادامه داد: رشد سرمايه‌گذاري را در برنامه چهارم 2/12 درصد و رشد توليد ناخالص داخلي 8 درصد و رشد توليد ناخالص سرانه 6/6 درصد در برنامه چهارم اعلام شده بود كه اين ارقام به ترتيب 8/4 درصد 25/6 درصد و 3/4 درصد عملكرد مورد ارزيابي قرار گرفته‌اند و نسبت به برنامه پايين‌تر از ميزان ارقام اعلام شده است و اين موضوع نشان مي‌دهد كه شاخص‌هاي اصلي كشور با رشد سرمايه فاصله زيادي دارد و برنامه چهارم بايد كالبدشكافي شود تا بتوانيم برنامه پنجم را بدون كمترين نقصي و اشكالي تدوين و به تصويب برسانيم.

لاريجاني تاكيد كرد: عملكرد ضعيف دولت در اجراي برنامه چهارم نشان از عدم نظام برنامه‌ريزي و بودجه‌ريزي كشور در فضاي توهمي آن حكايت مي‌كند.

وي به انضباط كاري در اصل 44 تاكيد كرد و گفت: اجراي برنامه چهارم به خوبي اين موضوع را به ما نشان داد كه بدون انضباط و تك‌عملياتي كردن شاخص‌هاي واقعي به دست نمي‌آيند.
راه سبز

وزارت ارشاد به ۱۵ روزنامه تذکر داد!

روزنامه های تهران امروز، بهار، توسعه، روزان، جهان اقتصاد، اطلاعات، اعتماد، اسرار، جهان صنعت، مردم سالاری، آرمان روابط عمومی، جمهوری، پول، فرهيختگان و آفرينش در اقدامی کم سابقه از اداره کل مطبوعات و خبرگزاری های داخلی معاونت امور مطبوعاتی و اطلاع رسانی وزارت ارشاد تذکر دريافت کردند.


به گزارش خبرگزاری مهر و بر اساس خبر ارسالی معاونت امور مطبوعاتی و اطلاع رسانی وزارت ارشاد ، روزنامه های تهران امروز، بهار، توسعه، روزان و جهان اقتصاد به دليل چاپ پاسخ علی مطهری به آقای رحيم مشائی در شماره ۲۸ دی ماه اين روزنامه ها که حاوی تعريض و توهين هايی نسبت به رياست جمهور است به استناد بند ۱۱ ماده ۶ قانون مطبوعات که پخش شايعات و مطالب خلاف واقع و يا تحريف مطالب ديگران را ممنوع می شمارد و نيز مغايرت با بند (ج) از ماده ۲ قانون مطبوعات که تلاش برای نفی مرزبندی های کاذب و تفرقه انگيز و قرار ندادن اقشار مختلف جامعه مقابل يکديگر را رسالت مطبوعات معرفی می کند، تذکر دريافت کردند.


در اين مطالب همچنين تصويری غيرواقعی از شرايط کشور ارائه شده که مغاير با رسالت مطبوعات مندرج در ماده ۲ قانون مطبوعات است.

بر اساس اين گزارش ، علاوه بر اين، روزنامه های بهار، تهران امروز، آرمان روابط عمومی، جمهوری، اسرار، اعتماد، جهان صنعت، جهان اقتصاد، پول، آفرينش و روزان به دليل چاپ مطالبی به نقل از حسن روحانی در شماره های مورخ ۲۹ دی ماه که به طور تلويحی فضای کشور را امنيتی و فاقد آزادی بيان توصيف کرده و همچنين در اين مطالب تصويری غير واقعی از شرايط اقتصادی کشور ارائه و آماری فاقد پايه کارشناسی عرضه شده است با توجه به بند ۱۱ ماده ۶ قانون مطبوعات و به خاطر مغايرت با تبصره ماده ۳ قانون مطبوعات تذکر گرفتند.

ضمنا علاوه بر موارد فوق الذکر، روزنامه های توسعه و جهان اقتصاد به دليل چاپ مطلبی تحت عنوان :"بهتر است آقای مشايی وارد معقولات نشوند" که در قسمتی از اين مطلب آمده است: "اين يک امر بديهی است که رئيس جمهور محترم با مناظره های انتخاباتی خود خصوصا مناظره با آقای موسوی زمينه اين فتنه را فراهم کرد و عدالت حکم می کند علاوه بر عذرخواهی سران معترضان از مردم ايشان نيز از مردم عذرخواهی نمايد..." طبق تبصره های ۴ و ۷ ماده ۹ قانون مطبوعات که مدير مسئول، مسئول مندرجات نشريه می باشد و همچنين در مطالب غير واقعی که به رياست جمهوری نسبت داده شده است مستند به بندهای ۸ و ۱۱ ماده ۶ قانون مطبوعات از اداره کل مطبوعات و خبرگزاری های داخلی معاونت امور مطبوعاتی و اطلاع رسانی تذکر دريافت کردند.
گویا نیوز
همچنين روزنامه های اطلاعات، اعتماد، اسرار، توسعه، جهان صنعت، روزان، مردم سالاری و بهار به دليل انتشار مطلبی در شماره مورخ ۳۰ دی ماه خود به نقل از سيد محمد خاتمی که در آن شرايط کشور بحرانی توصيف و تلويحا هواداران دولت متهم به وحدت شکنی شده اند به استناد بند ۱۱ ماده ۶ و تبصره ماده ۳ قانون مطبوعات تذکر گرفتند. تبصره ماده ۳ اشعار می دارد: انتقاد سازنده مشروط به دارا بودن منطق و استدلال و پرهيز از توهين، تحقير و تخريب می باشد.

پخش مناظره هاي سياسي تلويزيون؛ يك گام به پيش دو گام به پس

سپهر سعادت

شبكه جنبش راه سبز(جرس):خوشبيني ها به سياست جديد تلويزيون جمهوري اسلامي در پخش مناظره هاي سياسي دوام چنداني نداشت.مسئولان برنامه تلويزيوني "رو به فردا" در يك عقب نشيني آشكار اعلام كردند كه از اين پس اين برنامه را فقط در روزهاي پنجشنبه روي آنتن خواهند برد.
آنها قرار بود مناظره هاي سياسي را به مدت سه روز در هفته اجرا كنند اما پس از اظهارات "مصطفي كواكبيان" و "جواد اطاعت" به نمايندگي از جناح اصلاح طلب در اين برنامه،فشار محافظه كاران بالا گرفت و اينك "وحید یامین پور" مجري مناظره ها،دليل كاهش پخش اين برنامه را طاقت فرسا بودن كارهاي پيش تهيه آن عنوان كرده است.
عقب نشيني تلويزيون دولتي ايران از بازتاب دادن صداي منتقدان اتفافي غير منتظره نبود.اصلاح طلبان هيچ گاه فرصت كافي و برابر براي انتقال پيام هاي خود از دريچه صدا و سيما نداشته اند، اما در معدود زمانهايي كه سخنانشان شنيده شده پژواكي وسيع ميان افكار عمومي يافته است.در مناظره هاي برنامه رو به فردا نيز هر چند تلويزيون جمهوري اسلامي با جانبداري آشكار از جناح حامي حكومت نمايندگان اصلي اين جريان را مقابل چهره هاي كمتر مطرح جناح اصلاح طلب قرار داده است اما تاثير سخنان همين چهره هاي كمتر مطرح نيز بسياري را به ياد اين ضرب المثل قديمي انداخته كه "شتر خوابیده شم بلندتر از ... ایستاده است"!
و سرانجام؛پذيرش بحران
ايده برگزاري مناظره هاي تلويزيوني با هدف ريشه يابي اعتراض هاي انتخابات رياست جمهوري نخستين بار به صورت علني از سوي آيت الله هاشمي رفسنجاني رييس مجلس خبرگان رهبري مطرح شد.او اين پيشنهاد را در خطبه هاي نماز جمعه بيان كرد و توسط هزاران نمازگزار حامي جنبش سبز تشويق شد.هاشمي پس از ابراز اين سخنان امكان حضور دوباره در تريبون نمازجمعه را پيدا نكرد چرا كه تصميم گيران اصلي جمهوري اسلامي با برقراري هرگونه ديالوگ در آن زمان مخالف بودند. براي ماه هاي متمادي حكومت منكر وجود هر گونه بحراني در كشور بود و آيت الله خامنه اي رهبر جمهوري اسلامي نيز در ماه هاي اخير بارها خواهان آن شده بود كه بحث انتخابات يك موضوع پايان يافته تلقي شود.با اين حال برخي رفتارهاي حكومت در هفته هاي اخير نشان از پذيرش بحران توسط آنان دارد.
مناظره به مثابه سوپاپ اطمينان

برگزاري مناظره هاي تلويزيوني را مي توان اصلي ترين جلوه پذيرش بحران توسط حكومت دانست.درباره اين كه چرا مقام هاي عالي رتبه نظام جمهوري اسلامي حاضر به گفت وگويي هرچند حداقلي با مخالفان شده اند تحليل هاي متفاوتي منتشر شده است.برخي از ناظران مي گويند كه تجمع ده ها هزار نفري هواداران جنبش سبز در روز عاشورا به حكومت ثابت كرد كه حتي با كاربرد خشونت عريان قادر به خانه نشين كردن معترضان نخواهد بود.اين راهپيمايي گرچه به خشن ترين شيوه ها توسط پليس سركوب شد اما به شكاف درون نيروهاي حامي حكومت نيز دامن زد.بيانيه هفدهم "ميرحسين موسوي" در پيامد حوادث عاشورا كه حاوي راهكارهايي براي خروج حكومت از بحران بود نيز اين شكاف را عميق تر كرد.محافظه كاران ميانه رويي مانند "محسن رضايي" دبير مجمع تشخيص مصلحت نظام خواهان توجه حكومت به مطالبات مطرح در بيانيه موسوي شدند و از مقام هاي عالي رتبه خواستند كه به صداي معترضان گوش فرا دهند.
پيشنهادها و توصيه هايي از اين دست در ابتدا با حملات لفظي شديدي از سوي تندروهاي حامي حكومت روبرو شد اما زماني كه كارناوال سازماندهي شده طرفداران آقای خامنه اي در روز نهم دي به خيابان ها آمدند استراتژيست هاي اين جناح با نمايشي از اعتماد به نفس فرصت را براي شنيدن صداي مخالفان هرچند به صورت حداقلي فراهم ديدند.

مقام هاي حكومتي مدعي اند كه در روز نهم دي قدرت خود را به رخ مخالفان كشيده اند و اكنون مي توانند از موضع قدرت روبروي نمايندگان جناح معترض بنشينند.با اين حال مخالفان، اعتماد به نفس دولت را كاذب و پوشالي مي دانند و مناظره هاي كنوني تلويزيون را نيز يادآور فعاليت هاي احزاب دولت ساخته رژيم پهلوي مانند "ايران نوين" و "مردم" ارزيابي مي كنند كه در بحبوحه حركت هاي اعتراضي مردم با طرح انتقادهاي نه چندان جدي از رژيم به فكر ايجاد سوپاپ اطميناني براي حفظ وضع موجود بودند.
در جستجوي اعتماد از دست رفته

سوپاپ اطميناني كه جمهوري اسلامي در قالب پخش مناظره هاي تلويزيوني ايجاد كرده حاوي ايرادهاي ساختاري است.

مجري اين مناظره ها يعني "وحيد يامين پور" فارغ از التحصيل دانشگاه امام صادق و نويسنده يكي از تندرو ترين پايگاه اينترتني حامي حكومت (رجانيوز) است. جانبداري هاي او در حمايت از ميهمانان حامي حكومت چنان صريح و آشكار است كه مخاطبان عادي نيز به راحتي بدان پي مي برند.
اختلاف سطح ميهماناني كه به مناظره نيز دعوت مي شوند نيز در نوع خود قابل توجه است.متوليان اين برنامه ژنرال هاي جناح محافظه كار يعني كساني مانند"حسين شريعتمداري"،"مهدي كلهر"،"وحيد جليلي"و ...را روبروي چهره هايي از اصولگرايان معتدل و اصلاح طلبان متوسط قرار داده و مناظره اي با سطوح نامتوازن را به اجرا گذاشته اند.اما همین چند مناظره پحش شده حکایت از برتری اصلاح طلبان متوسط بر ژنرالهای محافظه کار دارد. مردم می گویند اگر چهره های اصلی اصلاح طلب امکان مناظره می یافتند چه می شد؟ بی خود نیست آکه آنها را زندان کرده اند و با شاگردانشان مناظره گذاشته اند

ميان برنامه هايي هم كه لابلاي اظهارات ميهمانان مناظره ها تا اين مدت پخش شده سوگيري هاي حكومتي شديدي داشته است.استفاده پياپي از اظهارات آقای خامنه اي درباره بصيرت نخبگان روي تصاويري از سريال امام علي كه در آن معاويه و عمروعاص مشغول توطئه عليه حكومت هستند حاوي اين پيام آشكار است كه از نگاه صدا و سيما مخالفان آقای خامنه اي فتنه گراني توطئه انديش هستند.
مشخص نيست كه رويه مناظره ها در هتفه هاي آينده تا چه حد متفاوت از گذشته خواهد بود.مجري اين برنامه گفته كه در دور جديد آيتم هاي جديدي مانند مصاحبه هاي مردمي و خلاصه اي از مهم ترين اخبار هفته به برنامه اضافه خواهد شد. ناظران معتقدند كه هدف از گنجاندن آيتم هاي جديد كم كردن زمان ابراز نظر براي مخالفان دولت و امكان تقطيع سخنان آنان از طريق پخش اين ميان برنامه هاست.در اين حال ليستي از ميهمانان هفته هاي آينده مناظره هاي تلويزيوني توسط برخي پايگاه هاي حامي حكومت اعلام شده كه نشان مي دهد رويه گذشته مسولان تلويزيون در دعوت از چهره هاي شاخص محافظه كار و چهره هاي كمتر شناخته شده از جناح اصلاح طلب همچنان برقرار است.اصلاح طلبان مي گويند تا زماني كه رهبران جنبش سبز امكان حضور در رسانه ملي و سخن گفتن رودر رو با مردم را پيدا نكنند شركت افراد رده پايين مخالف دولت نمي تواند اعتماد از بين رفته ميليونها ايراني را نسبت به حكومت بازسازي كند.
راه سبز

۴۷میلیون ایرانی زیر خط فقر!

در حالی که بانک مرکزی خط فقر خانوار را ۷۸۰ هزار تومان برآورد کرده‌، مرکز آمار ۴۷ میلیون نفر را در قالب خانوار ۶نفره دارای درآمد کمتر از ۷۸۰ هزار تومان اعلام کرد.

سیاست هدفمندکردن یارانه‌ها هیچ حسنی که نداشته باشد، حداقل دولت را از وضعیت درآمدی جامعه مطلع می‌کند.
مطابق تازه‌ترین اعلام مرکز آمار ایران، ۴۷ میلیون ایرانی به طور سرانه روزانه کمتر از ۴ هزار و ۳۰۰ تومان درآمد دارند. این رقم نتیجه تازه ترین اظهارات رییس مرکز آمار ایران است که گفته است:” درآمد خانواده شش نفری در خوشه یک، کمتر از ۴۷۳ هزار تومان است. خانوار شش نفره ای که درآمدش بین ۴۷۳ هزار تومان تا ۷۸۸ هزار تومان است در خوشه دو قرار می گیرد. در خوشه نخست حدود ۳۰ میلیون نفر قرار دارند. در خوشه دوم هم ۱۷ میلیون و ششصد هزار نفر قرار دارند.”

اعلام این آمار در شرایطی است که بانک مرکزی ایران در سال ۸۵ و در آخرین آمار اعلامی در خصوص خط فقر، خط فقر مطلق یک خانوار ۴ نفره شهری را در ماه حدود ۳۰۰ هزار تومان اعلام کرد. اگر تازه ترین خط فقر برآورد شده از سوی کارشناسان مستقل مبنی بر ۷۸۰ هزار تومان برای خانورهای ۵ نفره در سال ۸۷ را کنار بگذاریم(که از سوی بانک مرکزی تایید ضمنی شده است) باز هم اعلام مرکز آمار اعتراف تکان دهنده ای است به رشد جمعیت فقرا در جامعه ایران.
چرا که خانوار ۶نفره با درآمد ماهیانه ۷۸۸ هزار تومان به معنای درآمد ماهیانه ۱۳۰ هزار تومان برای هر فرد است. این درآمد برای خانوار ۴ نفره معادل ۵۲۰ هزار تومان در ماه خواهد شد.
حال اگر نرخ تورم ۱۸٫۴درصدی سال ۸۶ و نرخ تورم ۲۵٫۴درصدی سال ۸۷ را در محاسبات افزایش هزینه خانوارهای فقیر وارد کنیم، بدون تردید خط فقر مطلق خانوار ۴ نفره که بانک مرکزی در سال ۸۵ حدود ۳۰۰ هزار تومان اعلام کرده بود در سال ۸۸ به حدود ۵۰۰ هزار تومان رسیده است و در حالت ارتباط یک به یک نرخ تورم و خط فقر مطلق به بیش از ۵۱۱ هزار تومان رسیده است.

بدین ترتیب با یک شوک تورمی نه چندان شتابان و در حدود ۱۰ درصد در اثر اجرای قانون هدفمند کردن یارانه ها، تمام شهری های عضو خوشه یک و دو به جمع فقرا خواهند پیوست و دامنه خط فقر مطلق حتی بخشی از حاضران در خوشه سوم را هم بی نصیب نخواهد گذاشت.
این بدان معناست که در بدبینانه ترین ترین حالت (برآوردهای کارشناسان مستقل) حتی در حال حاضر نیز بخشی از خانوارهای شهری موجود در خوشه سومی که مرکز آمار ایران برآورد کرده نیز زیر خط فقر(حدود ۷۸۰ هزار تومان برای خانوار ۵ نفره در سال ۸۷) زندگی می کنند.
مطابق ادعای رییس مرکز آمار ایران، دو سوم شرکت کنندگان(۶۱ میلیون ۱۰۷ هزار نفر) در طرح جمع آوری اطلاعات اقتصادی خانوار را شهری ها تشکیل می دهند. با این حال اگر فرض کنیم که تمام روستاییان شرکت کننده(۱۹ میلیون و ۷۰۰ هزار نفر) در این طرح بیش از ۱۳۰ هزار تومان در روز درآمد ندارند، آن گاه حدود ۲۷ میلیون شهری در خوشه و اول و دوم قرار می گیرند.

بدین ترتیب اگر فرض کنیم ۱۲ میلیون نفر شرکت نکرده در طرح جمع آوری اطلاعات اقتصادی خانوارها در خوشه های بالای درآمدی قرار گیرند، همچنین با فرض این که روستاییان کم جمعیت تر همه در خوشه اول باشند تا شهر نشینان پرتعداد تر همه خوشه درآمدی بالاتر را پر کرده باشند تا جمعیت فقرا کمتر شود، به طور قطع بیش از ۱۰ میلیون ایرانی شهرنشین حاضر در خوشه اول(درآمد ماهیانه کمتر از ۴۷۳ هزارتومان برای خانوار ۶ نفره) زیر خط فقر مطلق قرار دارند. همچنین شهری های حاضر در خوشه دوم نیز که در بعد ۶ نفره کمتر از ۷۵۰ هزارتومان( بر مبنای خط فقر مطلق ۵۰۰ هزار تومان برای خانوار ۴ نفره) درآمد دارند زیر خط فقر مطلق هستند.
پس چندان بیراه نیست که جمعیت فقرای کشور را با فرض فقیر نبودن روستاییان، تنها در قالب شهری ها، در حال نزدیک شدن به ۲۷ میلیون نفر است و در واقع بینانه ترین حالت کمتر از ۲۰ میلیون نفر نیست.
البته آخرین گزارش رسمی دولت نشان می دهد که خط فقرمطلق خانوار ۵ نفره روستایی در سال ۸۴ ماهیانه ۱۱۳ هزار تومان بوده که در حال حاضر با تعدیل این رقم با رنخ تورم سال های اخیر خط فقر مطلق روستایی نباید از ۲۰۰ هزار تومان فراتر رفته باشد. بر این اساس مجموع فقرای روستایی در خوشه اول درآمدی قرار می گیرند.
اما آن چه که واضح است، جمعیت فقرا در ایران از ۱۴ میلیون نفری که بانک مرکزی برای سال ۸۶ اعلام کرده بود، فراتر رفته است و این سوال جدی از مرکزآمار ایران و بانک مرکزی وجود دارد که چگونه در شرایط حاضر مدعی کاهش مستمر ضریب جینی در چهار سال گذشته هستند؟

كانون صنفي معلمان ايران
بدین ترتیب درآمد روزانه حدود ۳۰ میلیون نفر کمتر از ۲ هزارو ۶۰۰ تومان است و درآمد روزانه ۱۷ میلیون نفر دیگر روزانه کمتر از ۴ هزارو ۳۰۰ تومان است. می توان این گونه نتیجه گرفت که ۴۷ میلیون و ۶۰۰ هزار ایرانی روزانه کمتر از ۴ هزارو ۳۰۰ تومان درآمد دارند . در این میان ۱۷ میلیون نفر حداکثر حق هزینه کرد ۲هزار و ۶۰۰ تومان را دارند.