۱۳۸۸ آذر ۲۱, شنبه

محدودیت، دوام ندارد

مجال فکر و بیان سخن به آزادی / فضیلتی است که یزدان به نوع انسان داد



غلام همت آنم که دست از آن نکشید / و گر چه بایدش از جان و مال تاوان داد !

دنیای مدرن اینگونه است که مخالفت تا به شکل مدنی و مسالمت آمیز است، مانع نمی گذارند و تحمّل می شود، اصل هم همین است که دولت مُدرن و توسعه یافته، مخالفان مسالمت جو را محدود نمی کند، که بماند، بلکه از نقد و انتقاد برای حل مشکلاتش بهره می گیرد، بگذریم از اینکه ممنون مخالفان و منتقدان نیز هستند که توانسته اند از راههای بی خسارت و زیان، مخالفت ها و و نارضایتی ها را به مسیر بی سر و صدائی هدایت کنند




مسئله اصلی این است که اگر در کشوری توده های مردم از سیاستی و روش هائی ناراضی باشند، نارضایتی خود را باید چگونه به گوش حکومتگران برسانند ؟!!....تنها یک راه وجود دارد اینکه راههای" ابراز مخالفت" باز گذاشته شود




وقتی "حق مخالفت ورزی" پاس داشته شد و حُرمت نهادند، آنگاه می توان گفت که آزادی هست و همه در ابراز نظر خود آزادند



ابراز آشکار مخالفت به شکل مسالمت جویانه، نارضایتی ها را از زیر به سطح می آورد و مانع از انباشت آنها و تبدیل شدنشان به کینه و نفرت خواهد شد، نارضایتی و مخالفت هر گاه به شکل های مسالمت جویانه و قانونی ابراز شود، مانع از این نیز خواهد شد که عده ای دیگر با موج سواری بر آن مخالفت ها رو به سوی ساختارشکنی آورند و بخواهند که برای دُکّان خود مشتری جمع کنند و آن را پُر رونق کنند !!




سیاست های جاری در یک کشور هیچگاه نتوانسته همه مردم را راضی نگه دارد، این طبیعی است اما به هر حال برای ناراضیان نیز راههای قانونی مخالفت را باز می گذارند تا مبادا آن مخالفت ها به سمت و سوی نارضایتی از ساختار سیاسی کشیده شود، افزون بر اینکه "حق اظهار نظر و عقیده" حق سلب نشدنی هر انسانی است




معادله روشنی است که هر چه امکان اظهار مخالفت برای منتقدان بیشتری فراهم باشد و امنیت شغلی و اجتماعی آنان پس از نقد و مخالفت محفوظ بماند به همان اندازه چسبندگی و دل بستگی آنان به اصل نظام سیاسی نیز بیشتر خواهد شد




اینجانب در عجبم که چطور فهم این معادله ساده برای برخی دشوار و سخت است لذا طوری اند که هیج روزنه ای را برای ابراز مخالفت حتی در قالب های قانونی نیز باز نمی گذارند !!




والله اینان در اشتباهند، نا گفته پیداست هر چه نارضایتی ها به شکل های سازمان یافته و مسالمت جویانه و با هدایت احزاب قانونی امکان بیشتری برای ابراز داشته باشند به همان اندازه نیز میزان رضایت بالا می رود




دولت مدرن و توسعه گرا به دنبال آن است که از درجه نارضایتی بکاهد و اگر هر میزان نارضایتی وجود دارد، امکان به زبان آوردن آن را نیز فراهم می کند و آزاد می گذارد که مخالفان میتینگ و تجمّع داشته باشند تا آن نارضایتی ها در قالب های قانونی طرح شود نه آنکه با محدود سازی جُرئت و جسارت برای دور هم جمع شدن هم گرفته شود !!




محدود سازی دوامی ندارد، دیر یا زود همه باید تن به خواسته های حقوق بشری هم دیگر بدهیم




هیج شکی در این نیست که منع و حد و حصر ماندگار نیست، تجربه تاریخ این را به ما آموخته که هر چه آزادتر، ماندگارتر و هر چه محدودتر و بسته تر، در معرض اتفاقات غیر قابل پیش بینی ، مُهم آن است که همه به درجه فهم این مهم رسیده و ظرفیت های خود را بالا ببریم تا مبادا در فضای آزادی نسبی باز عده ای دیگر و با شعارهای دیگر بخواهند حق مخالفت هم نوعان خود را از آنان سلب کنند ...چه سرنوشت عجیبی داریم ما آنگاه که دستی در قدرت ندارم از محدودی سازی می نالیم و آن روز که سوار بر اسب قدرتیم، مُدام و هر روز به بهانه ای برای مخالفان مرز و حصار می گذاریم، غافل از اینکه محدودیت، آن جا که حقوق بشر نادیده گرفته شود، دوامی ندارد .

آدرس جدیدتر " سخن معلم "

آدرس جدید تر" سخن معلم " به شرح زیر است :








http://www.smieduir.co.cc/



۱۳۸۸ آذر ۱۷, سه‌شنبه

بیانیه میرحسین موسوی بمناسبت سالروز ۱۶ آذر

میرحسین موسوی بمناسبت سالروز ۱۶ آذر بیانیه ای صادر کرد. متن این بیانیه چنین است:
بسم الله الرحمن الرحیم

عید سعید غدیر را به ملت مسلمان ایران تبریک می‌گویم و از خداوند متعال نزدیک شدن به آرمان‌های صاحب غدیر را برای آنان و تمامی مسلمانان جهان مسئلت می‌کنم. در این عید شیعیان برای هم برکت و بهروزی آرزو می‌کنند و از یکدیگر تحفه‌هایی را می‌طلبند که به تحقق چنین آرزوهایی کمک کند و متضمن سرانجامی نیکو برای ملت و کشور خصوصا در شرایط بحران‌زده کنونی باشد. چنین انتظاری از ما نیز هست و حتی اگر این انتظار وجود نداشت برآورده کردن آن وظیفه‌ای بر عهده ما بود. برای این منظور کاری که از ما برمی‌آید صمیمیت در خیرخواهی است، حتی اگر آن را نپذیرند، و پایداری در دوراندیشی است، حتی اگر چنین نامی بر آن نگذارند. خطرهایی بزرگ‌تر از آن در پیش است که چه ما و چه دیگران از خویشتن یاد کنیم و واقعیت‌هایی سترگ‌تر از آن در برابر قرار دارند که با نادیدن ناپدید شوند. با استمداد از لطافتی که فضای عید ایجاد کرده است و با استفاده از فرصتی که روز شانزدهم آذر به وجود می‌آورد چه چیز بهتر از پرداختن به آنچه می‌تواند داروی درد امروز باشد؛ دارویی که الزاما تلخ نیست، اگر پیشداوری‌ها را کنار بگذاریم.

روز دانشجو در پیش است. در تاریخ معاصر ما جنبش دانشجویی همواره نوعی پرچم و گواه برای حرکت مردم بوده است. در روزهای تلخ بعد از کودتا و در تاریک‌ترین برهه از تاریخ ملت ما، زمانی که همه آرزوها برباد رفته به نظر می‌رسید آنچه در شانزدهم آذر ۱۳۳۲ روی داد شاهدی بود که معلوم می‌کرد روح مردم و خواسته‌های تاریخی‌شان هنوز زنده است. آن «سه قطره خون» و آن «سه آذر اهورایی» که روز دانشجو را پایه گذاشتند، اگر پس از نیم قرن هنوز از تازگی، درخشندگی و اهمیت برخوردارند، به خاطر آن است که نسبت به وجود و حیات واقعیتی عظیم‌تر در جان مردم شهادت ‌دادند. این گواهی در سال‌ها و نسل‌های پس از آن نیز از سوی جنبش دانشجویی ادامه داشت و هنوز ادامه دارد. جامعه به دلایل بسیار گرایش‌های در حال تکوین در بطن خویش را پیش چشم کسانی که تنها به ظاهر آن می‌نگرند نمایان نمی‌کند. دگرگونی‌های بزرگ معمولا متهمند که یک‌باره روی می‌دهند و از بازیگران سیاسی فرصت هماهنگ شدن با خود را دریغ می‌کنند. البته در حقیقت هیچ تحولی دفعتا تحقق نیافته است؛ تنها بروز و ظهور تغییرهاست که شکلی دفعی دارد. در چنین شرایط گواهانی که از اعماق ناپیدای جامعه خبر می‌دهند به راستی ارزشمندند.

جنبش دانشجویی در تاریخ معاصر ما همواره حاوی ‌گزارش‌هایی از شکل‌گیری جریان‌های عمیق سیاسی و اجتماعی در متن جامعه بوده است. این نقشی است که اگر حاکمان با درایت برخورد می‌کردند می‌توانست و می‌تواند برای عبور کم‌هزینه به سمت توسعه و پیشرفت بیشترین بهره‌ها را برساند، اما آنان خشمگینانه این نشانگر ذی‌قیمت را می‌شکنند؛

آنان دوست دارند به خود تسلی دهند که حرکت‌های دانشجویی جز غوغای چند جوان پرسروصدا نیستند که اگر خاموش شوند صورت مسئله از اساس پاک خواهد شد؛ داستانی تکراری از انکار واقعیت‌ها و تلاش برای تولید و تفسیر اطلاعات مطابق میل دولتمردان که تقریبا هیچ عهد تاریخی بدون شمه‌ای از آن پایان نیافته است. ان هولاء لشرذمه قلیلون، (گفتند که) اینها گروهی ناچیزند (به قول امروزی‌ها خس و خاشاکی بیش نیستند)، و انهم لنا لغائظون، و آنها ما را به خشم می‌آورند، و انا لجمیع حاذرون، و ما همگی در آماده‌باش به سر می‌بریم، فاخرجناهم من جنات و عیون، پس خداوند آنان را از باغ‌ها و چشمه‌سارها بیرون کرد، و کنوز و مقام کریم، و از گنج‌ها و از جایگاه دلپسند.

چه تلخ است اگر پس از این همه عبرت‌های دور و نزدیک مشابه این خطا هنوز در رفتار کسانی دیده ‌‌شود؛ آنهایی که اصرار دارند بگویند مردم دیگر ساکت شده‌اند و فقط دانشجویان مانده‌اند؛ در دانشگاه‌ها هم فقط تهران ناآرام است، از تهران هم فقط دانشگاه‌های مادر هیاهو می‌کنند، آنجا هم کانون جنبش و جوشش، چند نفر جوان غریبند که اگر آنها را به اخراج از خوابگاه و محرومیت از تحصیل تهدید و محکوم کنیم داستان تمام می‌شود. خوب! تمام این کارها را کردید، پس چرا داستان تمام نشد؟ زیرا حرکت دانشجویی گواه بر واقعیت‌هایی بزرگتر از خویش است. ای کاش قدر آن را می‌دانستند، از پیش‌آگهی‌هایی که درباره تحولات دور و نزدیک می‌دهد درس‌ می‌گرفتند و خود را با این تغییرات هماهنگ می‌کردند، خصوصا اینک که دانشجویان نه مستوره‌ای کوچک از مردم، که یکی از وسیع‌ترین و فعال‌ترین قشرها را تشکیل می‌دهند. درحال حاضر از هر بیست ایرانی یک نفر دانشجوست. متصدیان امور اگر پیش از این به نقش آنان به عنوان گواه فردا توجه کرده بودند اینک در چنین بحرانی قرار نداشتند.

البته این یک قاعده دوسویه است. حرکات دانشجویی هم به اندازه‌ای که از تمایلات واقعی جامعه خبر بدهند نیرومند و ریشه‌دارند، زیرا قدرت نهادهای اجتماعی در گرو پایبندی به ضرورتی است که آنها را ایجاد و ایجاب می‌کند. نسل ما آن زمان که در حرکات دانشجویی شرکت داشتیم به روشنی می‌دید که پیوند با متن جامعه تا چه حد در توانایی‌هایش موثر است. در آن زمان گرایش‌های بسیاری میان دانشجویان به چشم می‌خورد. اگر انجمن‌های اسلامی از همه قوی‌تر بودند به خاطر آن بود که از واقعیت‌‌های اجتماعی بیشتر نمایندگی می‌کردند.

بسیاری از فعالان دانشجویی امروز، گردانندگان فردای جامعه خواهند بود و این دلیلی مضاعف است تا مظهریت از واقعیت‌های اجتماعی را از دست ندهند . قدرت و سرزندگی آنها در گرو این رمز است. راز موفقیت سیاستمداران نیز همین است. آنها تا اندازه‌ای که بتوانند خواست‌ها و تمایلات جامعه را بشناسند و با آنها منطبق شوند، بلکه تجلی و گواه آنها قرار بگیرند، قادرند به کشور خود خدمت کنند، یا لااقل قدرتمند باقی بمانند. و این تصور که کسی می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌تواند به رغم گرایش‌های مردم بر آنان حکومت کند بیشتر از یک توهم نیست. حتی زمانی که یک دولت موفق می‌شود با تکیه بر نیروی سرکوب موجودیتش را حفظ ‌کند فی‌الواقع از انطباق خود با آمادگی جامعه برای تمکین در برابر زور ارتزاق کرده است، گرچه این تمکین هم تا ابد نمی‌پاید.

جامعه ما اینک شگرف‌ترین تحولات را تجربه می‌‌کند؛ بعد از حوادثی که چند ماه گذشته به خود دید کیست که بتواند این حقیقت را انکار کند؟ ماهیت دقیق این دگرگونی چیست؟ این بزرگترین سوال برای ما و برای مخالفان ماست. آنان نیز اگر بدانند که چه رویداد عظیم و مبارکی در راه است، کلاه‌خودها و چوب‌دستی‌هایشان را کنار می‌گذارند و به دنبال ابزارهایی برای پرستاری از این گیاه پاک که در خاک ما جوانه زده است می‌روند.

در میان زیبایی‌های بسیاری که روزهای پیش از انتخابات را نورانی می‌کرد زیباترین پدیده جمع شدن مردمی از سلیقه‌های گوناگون گرداگرد هم بود. آنها برای آن که به این کار موفق شوند تفاوت‌ها و تنوع‌هایشان را کنار نمی‌گذاشتند، بلکه به رسمیت می‌شناختند. کسی لازم نمی‌دید که برای شرکت در این یکرنگی هویت خویش را از دست بدهد و دیگری شود. در آن یگانه‌شدن‌ها حظی وجود داشت که فطرت‌هایمان می‌پسندید. آن زنجیره‌های سبز انسانی که شهرهای ما را فرا گرفت نمایشی تهی از حقیقت نبود. قرار نبود بعد از آن که از پل گذشتیم به سرنوشت یکدیگر اهمیت ندهیم و جان‌‌هایمان نمی‌خواست که پس از چشیدن طعم آن یگانگی از نو پراکنده شویم. چنین چیزی بدون تردید نشانه‌ای از طلوع بزرگی و رشد در حیات یک ملت است.

بزرگی یک ملت در ثروتمند بودن یا قدرتمند شدن نیست؛ اینها فقط بخش کوچکی از آثار آن است. بزرگی یک ملت در عظمت جان اوست. بزرگی به آن است که بتوانیم امور ظاهرا ناسازگار را با هم داشته باشیم. خانه کوچک مکانی است فقط برای «من»، اما در خانه بزرگ برای دیگران هم جا وجود دارد. کارفرمایی که جانش کوچک بود فکر می‌کرد جز با تجاوز به حقوق کارگران نمی‌تواند مالی بیندوزد، حال آن که کارآفرین بزرگ تنها راه سود بردن را سود رساندن می‌بیند. همین‌گونه است تفاوت کارگر کوچک و کارگر بزرگ. به هزار دلیل تنها راه بهره‌مند شدن این است که همه با هم بهره‌مند شوند، اما کسانی که کوچکند ظرفی ندارند که در آن دیگری هم بگنجد. همچنین است تفاوت دینداری که بزرگ است و دینداری که کوچک است. دیندار بزرگ امام صادق (ع) است که در خانه خدا می‌نشیند و با منکر خدا حکیمانه گفتگو می‌کند. حقیقت خانه خدا همان قلب اوست که برای همگان جا دارد و برای همه حق قائل است؛ حق زیستن، حق شنیدن، حق برگزیدن، حق اشتباه کردن، حق بزرگ بودن. آری بزرگ بودن، و الا بزرگ به کوچک چه کار دارد؟ غیردیندار را در جایگاهی می‌بیند که می‌تواند به زیبایی‌های دین رو کند، اگر نتوانسته‌ است حقیقتی را بیابد احتمال درک آن را از سوی دیگری نادیده نگیرد، یا می‌تواند کوچک باشد و هر چیزی را که نچشیده است انکار کند؛ هر چیزی را که درک نمی‌کند ترک کند و بی‌آن‌که بنشیند و برای فهمیدن گوش بدهد، عقاید دیگران را بی‌اساس بخواند.

ملت ما اینک دارد نشانه‌های بزرگی خود را به نمایش می‌گذارد؛ آن تحول شگرفی که جامعه ما در تکاپوی تجربه آن است این است. البته چیزی که اهمیت دارد خود این بزرگی است و نه نشانه‌های آن. نشانه‌هایش را باز می‌گوییم تا خود آن را باور کنیم که چونان بهار از راه می‌رسد و حیات ما را دیگرگون می‌کند؛ تا به مبارکی آن ایمان بیاوریم و از تغییراتی که ایجاد می‌کند نترسیم. این همان رشدی است که انقلاب ما به امید آن بنا نهاده شد. چندی گذشت و از آن غافل شدیم، ولی پروردگارمان غافل نشد. بذری را که سی سال پیش از این با هزار امید در خاک خود کاشته بودیم پرورش داد تا اینک که جوانه‌هایش را پیش‌رویمان قرار داده است.

نشانه‌های بزرگی یک ملت شبیه به صفاتی است که از یک انسان رشید انتظار می‌رود. کسی که آرمان ندارد هیچ نمی ارزد، اما کیست که بتواند در عین آرمان‌گرایی ارتباط خود را با واقعیت‌ها از دست ندهد؟ یک انسان رشید؛ و یک ملت بزرگ. اگر مردم علیرغم تمامی صحنه‌های تلخی که در این چند ماهه دیده‌اند همچنان اجرای بدون تنازل قانون اساسی را شعار محوری خود می‌دانند به آن خاطر نیست که اگر چیز دیگری بخواهند به آنها داده نمی‌شود. تنها و تنها حکمت و واقع‌بینی مردم بود که اجازه نداد رفتار زشت حاکمان به واکنش‌های عصبی و لجام‌گسیخته بیانجامد.

به عنوان مثالی دیگر صفت شجاعت را در نظر آورید. شهامتی که یک انسان رشید (مثلا یک پدر در دفاع از فرزندش) نشان می‌دهد همراه با هیاهو نیست، مانع از دوراندیشی و مستلزم قبول هزینه‌های بی‌دلیل نیست، اما هول‌انگیزتر و اثرگذارتر از زور بازوی دیگران است. آیا مشابه این کیفیت‌ را در شجاعتی که مردم ما به نمایش می‌گذارند مشاهده نمی‌کنید؟

به عنوان مثالی دیگر انعطاف یک انسان رشید به معنای وادادگی نیست، بلکه بدان معناست که او برای رسیدن به مقصود خود پر از راه‌حل‌های گره‌گشاست. در طول شش ماه گذشته هر روز روزنه‌هایی که مردم می‌گشودند بسته می‌شد و آنان هربار بدون آن که به رودررویی کشیده شوند یا آرمانشان را کنار بگذارند راه‌‌‌‌حل‌های جدید خلق می‌کردند.

به عنوان مثالی دیگر به صبر و متانتی که در حرکت مردم وجود دارد نگاه کنید؛ خواسته‌هایشان را چنان با حوصله‌ای زندگی می‌کنند که گویی می‌توانند صد سال آنها را زندگی کنند؛ حوصله‌ای که مخالفانشان را خسته کرده است، حوصله‌ای که از رشد حکایت می‌کند.

و به عنوان مثالی دیگر انسان رشید کسی است که اعتماد به نفس دارد؛ یعنی نسبت به ارزش‌های وجودی خود آگاه است. برای زمانی طولانی ما این‌گونه نبودیم. سرهای ما فروافتاده بود. دو قرن وابستگی خودباوری را از ملت ما گرفته بود، تا این که انقلاب ترمیم این باروی فروریخته را آغاز کرد. ولی آیا بلافاصله به این هدف رسیدیم و عمق روح خود را از آن لطمه‌های تاریخی پاک کردیم؟ پس چرا وقتی هنرمندانمان در جهان مورد تحسین قرار می‌گرفتند متعجب می‌شدیم؟ انگاری احتمال هم نمی‌دادیم که از ایرانی هنری سر بزند، یا اگر بدبین بودیم بی‌باور به آن که ممکن است کمترین نکته قابل‌ستایشی در ما وجود داشته باشد به دنبال ردپای توطئه می‌گشتیم. آیا اگر یک انسان رشید هم مورد تحسین قرار گیرد این‌گونه واکنش‌ نشان می‌دهد؟ یا او از فضائل خویش آگاه است، به قدری که تمجید‌ها نه جانش را ذوق‌زده می‌کند و نه مسیرش را تغییر می‌دهد. در چند ماه گذشته ملت‌ها ایرانیان را بسیار ستودند، اما واکنش مردم ما را در مقابل این تحسین‌ها با گذشته مقایسه کنید تا ایمان بیاورید که جان جامعه ما دارد نشانه‌های عظمت را تجربه می‌کند.

در سند چشم‌انداز بیست ‌ساله آمده است که ایران باید در سال ۱۴۰۴ قدرت اول منطقه باشد. آیا قرار است در آن سال ما به منطقه و جهان راست بگوییم که قدرت بزرگی هستیم یا دروغ بگوییم؟ ‌آیا قرار است در حالی که هنوز بزرگ نشده‌ایم لباس‌های بزرگ بپوشیم تا عظیم به نظر برسیم؟ آیا قرار است در سطح کشورهای منطقه طرح‌های عمرانی نیمه‌کاره افتتاح کنیم، یا سفرهای شکست‌خورده‌مان را با امدادهای رسانه‌ای پیروزی بنامیم، یا خود را کانون دائمی جنجال‌ها قرار دهیم، یا با تحقیر دیگران و توهین به آنان ادعای عظمت کنیم؟ یا قرار است واقعا قدرتمند باشیم؟ این سوال را از آنجا می‌پرسم که یک کشور تنها زمانی بزرگ است که ملتی بزرگ داشته باشد.

دعایمان مستجاب شد و ملت با تکیه بر زانوان خود به بلوغ و رشدی که شایسته او بود رسید، منتهی مشکل آن است که یک ملت بزرگ نمی‌نشیند تا در روز روشن رایش را ببرند و هیچ نگوید. یک ملت بزرگ انتخابات درجه دو انتصابی را تحمل نمی‌کند. وقتی که یک ملت بزرگ می‌شود دیگر خدمتگزارانش اجازه ندارند به او بگویند چه باید بخورد و کجا باید برود و چه کسی را برگزیند و به چه چیز و چه کس اعتماد کند. یک ملت بزرگ از شورای نگهبان انتظار دارد آنها را قانع کند که تقلبی در انتخابات روی نداده است، نه آن که تنها یک ادعا پیش رویشان بگذارد و ادعای خود را باطل کننده انبوهی از مشاهدات و مستندات بداند.

از ما می‌خواهند که مسئله انتخابات را فراموش کنیم، گویی مسئله مردم انتخابات است. چگونه توضیح دهیم که چنین نیست؟ مسئله مردم قطعا این نیست که فلانی باشد و فلانی نباشد؛ مسئله‌ آنها این است که به یک ملت بزرگ، بزرگی فروخته می‌‌شود. آن چیزی که مردم را عصبانی می‌کند و به واکنش وا می‌دارد آن است که به صریح‌ترین لهجه بزرگی آنان انکار می‌شود.

مگر نمی‌خواهید که ما نباشیم و شما باشید؟ راهش توجه به این واقعیت است؛ مردم با زید و عمرو عهد اخوت ندارند و آن کسی را بیشتر می‌پسندند که حق بزرگی آنان را کامل‌تر ادا کند. این مسئله‌ای است که توجه به آن نه فقط گره انتخابات، که هزار گره دیگر را نیز می‌گشاید. و اگر بنا باشد حل نشود آرزو کنید که دامنه‌های مشکل در یک انتخابات، محدود بماند.

برادران ما! اگر از هزینه‌های سنگین و عملیات عظیم خود نتیجه نمی‌گیرید شاید صحنه درگیری را اشتباه گرفته‌اید؛ در خیابان با سایه‌ها می‌جنگید حال آن که در میدان وجدان‌های مردم خاکریزهایتان پی در پی در حال سقوط است. ۱۶ آذر دانشگاه را تحمل نمی‌کنید. ۱۷ آذر چه می‌کنید؟ ۱۸ آذر چه می‌کنید؟ چشمانی را که در صحن دانشگاه به رزمایش‌های بی‌فایده افتاده و آنها را نشانه ترس یافته چگونه تسخیر می‌کنید؟ اصلا همه دانشجویان را ساکت کردید؛ با واقعیت جامعه چه خواهید کرد؟

اینها سخنانی است که ما از روی خیرخواهی می‌گوییم و شنیده نمی‌شود. اگر می‌شنیدند راه پیروزی خیلی نزدیک می‌شد؛ آن پیروزی را می‌گویم که عبارت از غلبه یک حزب نیست، بلکه فراگیر شدن بلوغ یک ملت است؛ آن پیروزی که انسان‌ها را همچون جوانه‌های یک مزرعه یکی یکی و گروه گروه بزرگ می‌کند و بی آن که لازم باشد هویت خود را از دست بدهند سبز می‌کند، تا جایی که خود زندانبان از کارهایی که می‌کند خجالت بکشد.

اخیرا شنیدم بسیج دانشجویی یکی از دانشگاه‌ها در مراسم خود برای مخالفان هم فرصت سخن گفتن قرار داده است؛ این یک شروع خوب است. یا شنیدم که در عید غدیر مخالفان مردم به یکدیگر شال سبز هدیه می‌دهند. از دیدگاهی که این همراه شما می‌نگرد این بزرگترین عیدی است. زیرا این ما نبودیم که سبز را انتخاب کردیم، بلکه سبز بود که ما را برگزید. آیا ممکن است که این رنگ، برادران ما را نیز برگزیند؟ آری ممکن است، راه سبز شدن بر هیچ کس بسته نیست.

میر حسین موسوی
۱۳۸۸/۰۹/۱۵
نقل از پيك نت

آدرس جديد سخن معلم










" سخن معلم " در "بلاگفا " و "بلاگر" هردو فیلتر شد ...


به جای فیلترینگ ، منطق " پاسخگویی " را جایگزین کنید !


آدرس جديد سخن معلم : http://smiedu.persianblog.ir/



 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
مشترک گرامی



دسترسی به این سایت امکان پذیر نمی باشد


در صورتی که این سایت به اشتباه فیلتر شده است با پست الکترونیکی


filter@dci.ir


با درج نام دامنه مورد نظر در موضوع نامه و ارایه توضیحات لازم مکاتبه فرمایید



آخرین مطلبم را روز پنج شنبه دوازدهم آذر با عنوان " باز هم داستان کهنه و تکراری " تغییر ساختار " از سوی وزیر جدید ! در دومین آدرس " http://smieduir.blogspot.com/ به روز کردم .


تعطیلات را به همراه خانواده به شهر تاریخی " اصفهان " رفتم ( گزارشی را در این مورد آماده کرده ام که آن را بزودی منتشر می کنم )


مطابق معمول ، امروز وقتی برای نوشتن مطلب به آدرس بالا مراجعه کردم در کمال ناباوری مشاهده کردم که " سخن معلم " را فیلتر کرده اند !


هرچند آدرس قبلی " سخن معلم " ( http://smiedu.blogfa.com ) از بیست و نهم مهر ماه سال جاری به روز نمی شد اما آن را هم فیلتر کرده بودند !


آن چه که هضم این مساله را کاملا مشکل می کند این است که با کمک دوستان سعی کرده ایم که کم تر به مطالب سیاسی بپردازیم و بیشتر روی مطالب و موضوعات " صنفی " آموزش و پرورش " متمرکز شویم .


به نظر می رسد برای این آقایان فرقی نمی کند !


مهم نویسنده مطالب است و نه محتوا و یا موضوعات ...


آیا با این گونه اقدامات مساله حل نمی شود !


شاید مشکل این دوستان فرآیند " آگاه سازی و نقادی " باشد که به هیچ وجه آن را بر نمی تابند و الا چه نیازی است که وبلاگ یک معلم آن هم به صورت ناگهانی فیلتر شود !


سوال این است که آیا با فیلترینگ " سخن معلم " و نظایر آن مشکلات آموزش و پرورش و نیز جامعه حل می شود ؟


آیا مسئولان فکر نمی کنند با این گونه اقدامات به " درجه تنفر " شهروندان افزوده می شود ...


حداقل بهتر بود مسئولان فیلترینگ علت این اقدام را برای من توضیح می دادند ...


البته رسالت ما با این گونه اعمال پایان نمی یابد و ما را در پیگیری اهداف مصمم تر خواهد کرد ....

۱۳۸۸ آذر ۱۵, یکشنبه

ناگفته های 16 آذر به روایت شهیدچمران

روز دانشجو بر همه ی دانشجویان آزاداندیش و آزادیخواه این سرزمین اهورایی خجسته باد

زنده باد آزادی پاینده ایران اهورایی





ناگفته های16 آذر به روایت شهیدچمران


حدود ساعت 10 صبح موقعی كه دانشجویان در كلاس‌­ها بودند، چندین نفر از سربازان دسته "جانباز " به معیت زیادی سرباز معمولی رهسپار دانشكده فنی شدند. ما در كلاس دوم دانشكده فنی كه در حدود 160 دانشجو داشت، مشغول درس بودیم. آقای مهندس شمس استاد نقشه‌برداری تدریس می‌كرد. صدای چكمه سربازان از راهرو پشت در به گوش می‌رسید. اضطراب و ناراحتی بر همه مستولی شده بود و كسی به درس توجه نمی‌كرد.در این هنگام پیشخدمت دانشكده مخفیانه وارد كلاس شده به دانشجویان گفت ...


از آن روزیعنی 16 آذر 1332، نه سال می‌گذرد ولی وقایع آن روز چنان در نظرم مجسم است كه گویی همه را به چشم می‌بینم؛ صدای رگبار مسلسل در گوشم طنین می‌‌اندازد، سكوت موحش بعد از رگبار بدنم را می‌لرزاند، آه بلند و ناله‌ی جانگداز مجروحان را در میان این سكوت دردناك می‌شنوم، دانشكده‌ی فنی خون‌آلود را در آن روز و روزهای بعد به رای العین می‌بینم.


آن روز ساكت­‌ترین روزها بود و چون شواهد و آثار احتمال وقوع حادثه‌ای را نشان می‌داد، دانشجویان بی‌اندازه آرام و هوشیار بودند كه به هیچ‌جه بهانه‌ای به دست كودتاچیان حادثه ساز ندهند. پس چرا و چگونه دانشگاه گلوله باران شد؟ و چطور سه نفر از بهترین دوستان ما، بزرگ‌نیا، قندچی و رضوی به شهادت رسیدند؟


اعمال خائنانه دولت كودتا هرروز بر بغض و كینه مردم می‌افزود و بر آتش خشم وغضب آنان دامن می‌زد. از روز 14 آذر تظاهراتی كه در گوشه به وقوع می‌پیوست وسعت گرفت و در بازار و دانشگاه عده‌ای دستگیر شدند. روز 15 آذر مجددا تظاهرات بی‌سابقه‌ای در دانشگاه و بازار صورت گرفت. در دانشكده‏های پزشكی، حقوق و علوم، دندانپزشكی، تظاهرات موضعی بود و جلوی هر دانشكده مستقلا انجام می‌گرفت و سرانجام با یورش سربازان خاتمه می‌یافت و عده‌ای دستگیر شدند. در بازار نیز همزمان با تظاهرات دانشجویان، مردم دست به اعتصاب زده شروع به تظاهرات كردند و عده‌ای به وسیله مامورین نظامی گرفتار شدند.


ضمنا در تاریخ 24 آبان اعلام شده بود كه نیكسون معاون رییس جمهور آمریكا از طرف آیزنهاور به ایران می‌آید. نیكسون به ایران می‌آمد تا نتایج «پیروزی سیاسی امیدبخشی كه در ایران نصیب قوای طرفدار تثبیت اوضاع و قوای آزادی شده است» (نقل از نطق آیزنهاور در كنگره آمریكا بعد از كودتای 28 مرداد) را ببیند.


دانشجویان مبارز دانشگاه نیز تصمیم گرفتند كه هنگام ورود نیكسون، ضمن دمونستراسیون عظیمی، نفرت و انزجار خود را به دستگاه كودتا و طرفداری خود را از دكتر مصدق نشان دهند. تظاهرات علیه افتتاح مجدد سفارت و اظهار تنفر به دادگاه «حكیم فرموده» همه جا به چشم می‌خورد و وقوع تظاهرات هنگام ورود نیكسون حتمی می‌نمود.


ولی این تظاهرات برای دولتیان خیلی گران تمام می‌شد زیرا تار وپود وجود آنها بستگی به كمك سرشار آمریكا داشت. این بود كه دستگاه برای خفه كردن مردم و جلوگیری از تظاهرات از ارتكاب هیچ جنایتی ابا نداشت. روز 15 آذر یكی از دربانان دانشگاه شنیده بود كه تلفنی به یكی از افسران گارد دانشگاه دستور می‌رسد كه «باید دانشجویی را شقه كرد و جلوی در بزرگ دانشگاه آویخت كه عبرت همه شود و هنگام ورود نیكسون صداها خفه گردد و جنبده‌ای نجنبد...».


دولت بغض و كینه شدیدی به دانشگاه داشت. زیرا دانشجویان پرچمدار مبارزات ملی بودند و با فعالیت مداوم و موثر خود هیات حاكمه را به خطر و سقوط تهدید می‌كردند. دولت با خراب كردن سقف بازار و غارت اموال رهبران آن، بازاریان را كم و بیش مجبور به سكوت كرد ولی دانشگاه همچنان خاری در چشم دستگاه می‌خلید و دست از مبارزه برنمی‌­داشت و دستگاه همچون درنده خونخواری به كمین نشسته دندان تیز كرده بود كه از دانشجویان مبارز دانشگاه انتقام بگیرد. انتقامی كه عبرت همگان شود.
این بود كه به خاطر انتقام از دانشجویان و به بهانه تظاهرات علیه تجدید رابطه با انگلستان و برای جلوگیری از تظاهرات در مقابل نیكسون جنایت بزرگ هیات حاكمه ایران در صبح روز دوشنبه شانزده آذر ماه 1332 در صحن مقدس دانشگاه به وقوع پیوست. صبح شانزدهم آذر هنگام ورود به دانشگاه، دانشجویان متوجه تجهیزات فوق العاده سربازان و اوضاع غیر عادی اطراف دانشگاه شده وقوع حادثه‌ای را پیش بینی می‌كردند. نقشه پلید هیات حاكمه بر همه واضح بود و دانشجویان حتی الامكان سعی می‌كردند كه به هیچ وجه بهانه‌ای به دست بهانه جویان ندهند. از این رو دانشجویان با كمال خونسردی و احتیاط به كلاس‌ها رفتند و سربازان به راهنمایی عده‌ای كارآگاه به راه افتادند.


حدود ساعت 10 صبح موقعی كه دانشجویان در كلاس‌­ها بودند، چندین نفر از سربازان دسته "جانباز " به معیت زیادی سرباز معمولی رهسپار دانشكده فنی شدند. ما در كلاس دوم دانشكده فنی كه در حدود 160 دانشجو داشت، مشغول درس بودیم. آقای مهندس شمس استاد نقشه‌برداری تدریس می‌كرد. صدای چكمه سربازان از راهرو پشت در به گوش می‌رسید. اضطراب و ناراحتی بر همه مستولی شده بود و كسی به درس توجه نمی‌كرد. در این هنگام پیشخدمت دانشكده مخفیانه وارد كلاس شده به دانشجویان گفت: «بسیار مواظب باشید. چون سربازان می‌خواهند به كلاس حمله كنند اگر اعلامیه یا روزنامه‌ای دارید از خود دور كنید (آن روز «راه مصدق» و اعلامیه‏های نهضت مقاومت ملی به وفور در دانشگاه پخش می‌شد.) مهندس خلیلی به شدت عصبانی است و تلاش می‌كند از ورود سربازان به كلاس جلوگیری كند ولی معلوم نیست كه قادر به این كار باشد» او مهندس خلیلی و دكتر عابدی رییس و معاون دانشكده فنی با تمام قوا می‌كوشیدند از ورود سربازان به كلاس جلوگیری كنند. ولی سربازان نه تنها به حرف آنها اهمیتی ندادند بلكه آنها را تهدید به مرگ كردند. تا بالاخره در كلاس به شدت به هم خورد و پنج سرباز«جانباز» با مسلسل سبك وارد كلاس شدند.


آغاز درگیری‌ها


عده‌ای از سربازان، دانشكده فنی را به كلی محاصره كرده بودند تا كسی از میدان نگریزد.اكثر دانشجویان به ناچار پا به فرار گذاردند تا از درهای جنوبی و غربی دانشكده خارج شوند. در این میان بغض یكی از دانشجویان تركید. او كه مرگ را به چشم می‌دید و خود را كشته می‌دانست دیگر نتوانست این همه فشار درونی را تحمل كند و آتش از سینه پرسوز و گدازش به شكل شعارهای كوتاه بیرون ریخت:«دست نظامیان از دانشگاه كوتاه». هنوز صدای او خاموش نشده بود كه رگبار گلوله باریدن گرفت و چون دانشجویان فرصت فرار نداشتند، به كلی غافلگیر شدند و در همان لحظه اول عده زیادی هدف گلوله قرار گرفتند. لحظات موحشی بود. دانشجویان یكی پس از دیگری به زمین می‌افتادند به خصوص كه بین محوطه مركزی دانشكده فنی و قسمت‌های جنوبی سه پله وجود داشت و هنگام عقب نشینی عده زیادی از دانشجویان روی این پله‏ها افتاده نتوانستند خود را نجات دهند.

اجساد خون‌آلود شهیدان و آن همه ناله‏های پرشورشان نه تنها در دل سنگ این جلادان اثری نكرد بلكه با مسرت و پیروزی به دستگیری باقیمانده دانشجویان پرداختند. هر كه را یافتند گرفتند و آنگاه آنها را با قنداق تفنگ زدند با دست‌های بالا به صف و روانه زندان كردند و خبر پیروزی خود را برای یزید زمان بردند تا انعام و پاداش خود را دریافت دارند. در این واقعه مستخدمان و كارگران دانشكده فنی بی‌اندازه به دانشجویان كمك كردند.


بدین ترتیب سه نفر از دوستان ما بزرگ‌نیا، قندچی و شریعت رضوی شهید و بیست و هفت نفر دستگیر و عده زیادی مجروح شدند. هنگام تیراندازی بعضی از رادیاتورهای شوفاژ در اثر گلوله سوراخ شد و آب گرم با خون شهدا و مجروحین در آمیخت و سراسر محوطه مركزی دانشكده فنی را پوشاند، طوری كه حتی پس از ماه‏ها از در و دیوار دانشكده فنی بوی خون می‌آمد. مامورین انتظامی پس از این عمل جنایتكارانه و ناجوانمردانه از انعكاس خشم و غضب مردم به هراس افتاده برای پوشاندن آثار جرم خود خون‌ها را پاك كردند ولی ماه‏ها اثر خون در گوشه و كنار دیده می‌شد و سال‌ها جای گلوله‏ها بر در ودیوار دانشكده فنی نمایان بود و تا زمین می‌گردد و تاریخ وجود دارد، ننگ و رسوایی بر كودتاچیان خواهد بود.


جریان این فاجعه دردناك به سرعت منتشر شد و خشم و كینه آزادیخواهان را برافروخت. دانشگاه تهران به پیروی از دانشكده فنی و به عزای شهدای آن در اعتصاب عمیقی فرورفت. بعد از ظهر آن روز دانشجویان با كراوات سیاه از دانشكده حركت كردند و با سكوت غم‌آلود و ماتم زده رهسپار خیابان‌های مركزی شهر شدند و مخصوصاً در خیابان‌های لاله‌زار و استانبول انبوه دانشجویان عزادار نظر هر رهگذری را جلب و او را متوجه این جنایت عظیم می‌كرد. بیشتر دانشكده‏های شهرستان‌ها نیز برای پشتیبانی از دانشگاه تهران اعتصاب كردند. تعداد زیادی از سازمان‌های دانشجویی خارج از كشور نیز به عمل وحشیانه و خصمانه دولت به شدت اعتراض كردند. در مقابل سیل اعتراض، جنایتكاران شروع به سفسطه كردند و در مقابل خبرنگاران گفتند كه دانشجویان برای گرفتن تفنگ سربازان حمله كردند و سربازان نیز اجباراً تیرهایی به هوا شلیك كردند و تصادفا سه نفر كشته شدند.


یكی از مجلات، با آنكه سانسور شدیدی وجود داشت و كسی جرات نمی‌كرد علیه دستگاه كلمه‌ای بنویسد به مسخره نوشته بود كه «اگر تیرها هوایی شلیك شده، پس بنابراین دانشجویان پر در آورده به هوا پرواز كرده و خود را به گلوله زده اند.» به عبارت دیگر گلوله‏ها به دانشجویان نخورده بلكه دانشجویان به هوا پرواز كرده‌اند و خود را به گلوله‏ها زده‌اند.

قربانیان نیكسون


روز بعد نیكسون به ایران آمد ودر همان دانشگاه، در همان دانشگاهی كه هنوز به خون دانشجویان بی‌‌گناه رنگین بود، دكترای افتخاری حقوق دریافت داشت و از سكون و سكوت گورستان خاموشان ابراز مسرت كرد و به دولت كودتا وعده مساعدت و كمك داد و به رییس جمهور آمریكا پیغام برد كه آسوده بخوابد چون او كه نوشته بود؛ "... گو این كه مخاطراتی كه متوجه ایران بود، تخفیف یافته است. مع‌ذالك ابرهایی كه ایران را تهدید می‌كرد، به كلی متلاشی و پراكنده نشده است. و مملكت نسبتاً امن و امان است!


صبح ورود نیكسون یكی از روزنامه‏ها در سرمقاله خود تحت عنوان «سه قطره خون» نامه سرگشاده‌ای به نیكسون نوشت كه فورا توقیف شد. ولی دانشجویان سحرخیزی كه خواب و خوراك نداشتند واستراحت در قبل مرگ دوستانشان میسر نبود، زودتر از پلیس روزنامه را خواندند. در این نامه سرگشاده ابتدا به سنت قدیم ما ایرانی‌­ها اشاره شده بود كه «هرگاه دوستی از سفر می‌آید یا كسی از زیارت باز می‌گردد و یا شخصیتی بزرگ وارد می‌شود، ما ایرانیان به فراخور حال در قدم او گاوی یا گوسفندی قربانی می‌كنیم.» آنگاه خطاب به نیكسون گفته شده بود:«آقای نیكسون وجود شما آنقدر گرامی و عزیز بود كه در قدوم شما سه نفر از بهترین جوانان این كشور یعنی دانشجویان دانشگاه را قربانی كردند.»

آمادگي كوشا

گلايه هاشمی رفسنجانی از عميق‌تر شدن اختلاف‌ها در جامعه

واقعا مشكل اختلاف ، جدي است




نواندیش: رئيس مجلس خبرگان رهبري با اظهار نگراني شديد از گسترش اختلافات در جامعه آن را موضوعي دانست كه قابل مخفي كردن نيست و از اين جهت خواستار وحدت و همدلي همه مسوولان شد.


به گزارش خبرگزاری کار ایران ، آيت‌الله اكبر هاشمي‌رفسنجاني در حالي پيش از ظهر امروز در جوار بارگاه امام رضا(ع) لب به گلايه از گسترش و عميق‌تر شدن اختلاف‌ها در جامعه گشود كه به گفته وي ماه‌هاست برنامه‌هاي خارج از مجمع تشخيص مصلحت را به دلايلي كه خودش مي‌داند تعطيل كرده است، ولي مراسم امروز را فرصت مناسبي ديد تا برخي نگراني‌هاي خود را از وضعيت كنوني كشور اعلام كند.


*اجماعي عليه ايران شكل گرفته است


اينگونه بود كه رئيس مجمع تشخيص مصلحت نظام با تحليل شرايط كشور تاكيد كرد: ما شرايط مشكلي در ايران داريم و مسائل خارجي نيز وضعيت را بغرنج‌تر كرده است.
وي با اشاره به مساله هسته‌اي گفت: به نظر مي‌رسد اجماعي عليه ايران شكل گرفته است.


هاشمي‌رفسنجاني كه پيش از اين خواستار تدبير و ديپلماسي فعال و هوشمندانه در عرصه بين‌المللي شده بود نسبت به اهداف قدرت‌هاي بزرگ در برابر ايران اظهار نگراني كرد و گفت: همه قدرت‌هاي بزرگ در شوراي امنيت دست به هم دادند و حق طبيعي كشور ما كه مي‌خواهيم از انرژي صلح‌آميز هسته‌اي استفاده كنيم از ما سلب كنند.


اين در حالي است كه كشورهايي همچون اسرائيل، پاكستان و هند برخلاف قانون به سلاح اتمي دست پيدا كردند، ولي ما از نظر قانوني و تحت نظارت آژانس مي‌خواهيم از مسائل صلح‌آميز هسته‌اي استفاده كنيم.


رئيس مجمع تشخيص مصلحت نظام قطعنامه اخير سازمان انرژي اتمي را قطعنامه‌اي ظالمانه دانست و با اشاره به شرايط پيچيده جهاني و توطئه‌هاي دشمنان عليه ايران، اظهار داشت: در اين شرايط ما در داخل كشور مهم‌ترين نياز را وحدت و اتحاد مي‌دانيم اگر آنها (دشمنان) احساس كنند كشور ما از نظر وحدت صدمه ديده است وسوسه مي‌شوند كه شرارت‌هاي خود را زياد كنند.


*واقعا مشكل اختلاف جدي است


از اين رو بود كه هاشمي‌رفسنجاني خواستار كمك همه براي تحقق وحدت در جامعه شد و با يادآوري دوران انقلاب گفت: ما همانگونه كه با اتحاد برابر رژيم شاه غلبه كرديم و در زمان دفاع مقدس هم در برابر دشمنان ايستاديم و پيروز شديم و حتي در سازمان ملل غرامت صد ميليارد دلاري براي ما در نظر گرفتند، امروز هم بايد با اتحاد و همدلي وضعيت كنوني را سامان داد.


وي تاكيد كرد: امروز جاي مخفي كردن نيست، واقعا مشكل اختلاف ، جدي است.


رئيس مجلس خبرگان رهبري بخش ديگري از سخنان خود را متوجه روحانيت كرد و با خطير دانستن وظيفه روحانيت در برابر مردم گفت: در طول تاريخ ايران روحانيت هميشه پناهگاه مردم بوده است و هر وقت مردم در برابر حكومت به مشكل بر مي‌خوردند به روحانيت پناه مي‌آوردند.


*نبايد اجازه دهيم بين مردم و روحانيت فاصله بيفتد


هاشمي‌رفسنجاني خاطرنشان كرد: روحانيت در همه ادوار تاريخ پناهگاه و يار و ياور مردم بوده‌اند بايد مراقبت كنيم، فاصله بين مردم و روحانيت نيفتد به خصوص بين قشر تحصيل كرده كه افكار جامعه را تحت تاثير قرار مي‌دهد.


*بايد رضايت مردم فراهم شود


وي تنها راه ايجاد وحدت را از طريق رهبري انقلاب دانست و گفت: بنده فكر مي‌كنم غير از رهبري انقلاب ديگران نمي‌توانند وحدت را ايجاد كنند و همه بايد به رهبري كمك كنيم تا فضاي همدلي به وجود بيايد تا رضايت مردم فراهم شود.


رئيس‌ مجلس خبرگان رهبري هشدار داد: خدا نكند روزي كه استعمارگران به فكر جدايي بين روحانيت و مردم باشند زيرا در مشروطه هم همين اتفاق افتاد و من در جوار بارگاه امام رضا فرصت را مناسب ديدم تا به مساله وحدت در جامعه بپردازم.


رئيس مجمع تشخيص مصلحت نظام در بخش ديگري از سخنان خود حضرت ثامن‌الحجج(ع) را محور همه شيعيان و ايرانيان دانست و گفت: همه دل‌هاي شيعيان به عشق اين بارگاه مي‌تپد و تمام آرزوها و خواسته‌ها به اينجا مي‌رسد و طبيعتا بايد در اين مكان مقدس همه نيازهاي چند ده ميليون زائر تامين بشود و اين بر عهده آستان قدس رضوي است.


وي آيت‌الله واعظ طبسي را مناسب‌ترين فردي دانست كه توليت آستان قدس رضوي بر عهده اوست.


هاشمي‌رفسنجاني با اشاره به بازديدش از نمايشگاه دائمي دستاوردهاي آستان قدس رضوي گفت: همه آن چيزي كه براي توسعه حرم و اطراف حرم و مقوفات آن صورت گرفت در اين نمايشگاه ديدم و براي من تداعي‌كننده بود.


رئيس مجمع تشخيص مصلحت نظام با بيان اينكه مقوفات فراواني در خدمت حرم مطهر امام رضا در سراسر ايران است، اظهار داشت: نبايد به دنبال اين باشيم كه در زمينه مقوفات از دولت‌ها كمك بگيريم ، البته در دوره من رديف بودجه در نظر گرفتيم كه هر ساله دستگاه‌هايي كه از امكانات حرم استفاده مي‌كنند آن را در بودجه ساليانه در نظر بگيرند.

وي با بيان اينكه هزينه‌هاي هنگفتي براي توسعه اطراف حرم صورت گرفته و مطمئنا اين هزينه‌ها با كمك‌هاي مردم تامين نمي‌شود،گفت: با توجه به ركودي كه در بخش‌هاي مختلف صنعت شاهد آن هستيم ، به خصوص در بخش‌هاي قند، شكر و چغندر بايد به فكر توسعه زير بنائي باشيم.
رئيس مجلس خبرگان رهبري در پايان با تشكر از تلاش‌هاي آيت‌الله واعظ طبسي گفت: مي‌توانيم نورافشاني مكتب اهل بيت را در اين مكان داشته باشيم

تقریرات

اس ام اس عید غدیر

روز مـحـشــر پـرسـيـد ز مـن رب جـلــــــــي


گفت تو غـرق گنـاهي؟ گفتمش يـا رب بلي

گفت پس آتش نميـگيرد چـرا جـسم و تنـت

گفتمش چون حـک نمودم روي قلبم يا علي

---------------------------------------------------------

شبي در محفلي ذکر علي بود

شنيدم عارفي فرزانه فرمود

اگر آتش به زير پوست داري

نسوزي گر علي را دوست داري

خورشيد شکفته در غدير است علي

باران بهار در کوير است علي

بر مسند عاشقي شهي بي همتاست

بر ملک محمدي امير است علي
--------------------------------------------------

نام علي : عدالت

راه علي : سعادت

عشق علي : شهادت

ذکر علي : عبادت

عيد علي : مبارک

---------------------------------------------------------

عيد کمال دين . سالروز اتمام نعمت و هنگامه اعلان وصايت و ولايت

امير المومنين عليه السلام بر شيعيان و پيروان ولايت خجسته باد


---------------------------------------------------------

روز عيد غدير خم از شريف ترين اعياد امت من است

پيامبر اکرم(ص)
------------------------------------------------------

نازد به خودش خدا که حيدر دارد / درياي فضائلي مطهر دارد

همتاي علي نخواهد آمد والله / صد بار اگر کعبه ترک بردارد

عيد غدير خم مبارک باد
-----------------------------------------------------------

خدايا به حق شاه مردان / مرا محتاج نامردان مگردان

فرا رسيدن عيد غديرخم بر عاشقان آن حضرت مبارک
------------------------------------------------------------

دلا امشب به مي بايد وضو کرد 

 و هر ناممکني را آرزو کرد

عيد بر شما مبارک
----------------------------------------------------------

چون نامه ي اعمال مرا پيچيدند

بردند به ميزان عمل سنجيدند

بيش از همه کس گناه ما بود ولي

آن را به محبت علي بخشيدند


عيدتان مبارک

----------------------------------------------------------


عجب تمثيلي است اين که علي مولود کعبه است . . . .

يعني اينکه باطن قبله را در امام پيدا کن .

عيد غدير خم مبارک

---------------------------------------------------------

رسولي کز غدير خم ننوشد ،

رداي سبز بعثت را نپوشد .

عيد غدير خم مبارک

---------------------------------------------------------

مدح علي و آل علي بر زبان ماست

گويا زبان براي همين در دهان ماست

عيدغديرخم بر شما مبارک


تمام لذت عمرم در اين است .

که مولايم اميرالمومنين است

عيد شما مبارک